ممکن است تصور کنید نیازی به برآورد دقیق این هزینهها نیست و یک تخمین حدودی هم کفایت میکند. به این نکته دقت کنید که بسیاری اوقات تفاوت یک کسب و کار موفق و ناموفق توجه نکردن به همین جزئیات است.
هزینه های منابع انسانی
اندازهگیری هزینه های منابع انسانی (هزینه های منابع انسانی، که هزینه یابی منابع انسانی نیز نامیده میشود)، جزء کلیدی حسابداری منابع انسانی است. در این مقاله توضیح خواهیم داد که هزینه یابی منابع انسانی چیست، چرا باید هزینهها را اندازهگیری کنید، چگونه آن را انجام دهید و چرا فقط اندازهگیری هزینههای منابع انسانی کافی نیست.
اولین سؤال این است که چگونه هزینه را تعریف میکنیم. طبق نظر فلام هولتز (1999)، هزینه فداکاری است که برای به دست آوردن برخی مزایا یا خدمات پیشبینیشده انجام میشود. این بدان معنی است که تمام هزینهها دارای یک “هزینه” و یک “دارایی” هستند. این همان چیزی است که حسابداری منابع انسانی در مورد آن صحبت میکند: “اندازهگیری هزینهها و اجزای دارایی هزینه”
راههای متعددی برای انجام این کار وجود دارد، اما اجازه دهید ابتدا بفهمیم که چرا هزینه های منابع انسانی را اندازهگیری میکنیم.
چرا هزینه های منابع انسانی را اندازهگیری میکنیم؟
چهار دلیل اصلی برای اندازهگیری هزینههای منابع انسانی وجود دارد:
- نظارت بر هزینه های هر بخش
- اندازهگیری تأثیر و موفقیت کلی
- پیشبینی هزینههای آینده
- محاسبه بازگشت سرمایه (ROI)
در مقالات قبل در مورد کارآفرینی بدون سرمایه و اینکه کارآفرینی چیست صحبت کردهایم.
نظارت بر هزینه های بخش
اول از همه، شما میخواهید هزینههای هر بخش را نظارت کنید. این شاید مهمترین دلیل برای یادگیری در مورد هزینه یابی منابع انسانی باشد. هزینههای نظارت مختص بخش منابع انسانی نیست. در عصر حاضر، هر بخش و مدیری باید هزینههای خود را بداند. به عنوان مثال، این میتواند برای اهداف بودجه مورد نیاز باشد که در ابتدای سال یک بخش بودجه مشخصی را دریافت میکند و در پایان سال باید گزارش دهد که این بودجه چگونه خرج شده است.
- آیا بودجه برای اهداف مناسب تخصیص داده شد؟
- آیا تخصیص پول با بودجه اولیه مطابقت داشت؟
- اگر نه، چرا پول کم و بیش اختصاص داده شد؟
از طریق نظارت بر هزینه های منابع انسانی، نشان دادن چگونگی تغییر آنها آسان است که ارتباط مستقیم با نکته بعدی ما دارد: اگر هزینهها افزایش یابد، آیا اثربخشی ما نیز افزایش مییابد؟
اندازهگیری کارایی هزینه های منابع انسانی
اگر هزینه های منابع انسانی افزایش یابد در حالی که اثربخشی منابع انسانی کاهش یابد، مشکل داریم. این بدان معنی است که کارایی منابع انسانی کاهش یافته است.
کارایی تعداد منابع مورد نیاز برای دستیابی به یک هدف معین است. اگر منابع زیادی برای رسیدن به این هدف استفاده شود، کارایی پایین است. اگر فقط از منابع کمی استفاده شود، کارایی بالاست.
برای مثال: دو سازمان در تلاش هستند تا غیبت کارکنان را کاهش دهند. یکی از سازمانها تصمیم در باره جبران مخارج مالی اشتراک رایگان تناسب اندام را برای همه فراهم میکند. دیگری تنقلات ناسالم را از غذاخوری حذف میکند و میوه رایگان میدهد. هر دو مداخله غیبت را تا 5 درصد کاهش میدهند. با این حال، هزینههای سازمان اول 4 برابر بیشتر از سازمان دوم است. به عبارت دیگر: دومی کارآمدتر است.
همانطور که گفته شد، دومین دلیل برای اندازهگیری هزینهها، دریافت ایده در مورد کارایی اقدامات منابع انسانی است. نکته مهمی که در اینجا باید توجه کنید این است که، این چیزی در مورد تأثیر یا موفقیت کلی این اقدامات به شما نمیگوید! همه ما نمونههایی از پروژههایی را میشناسیم که هزینه زیادی داشتند اما موفق نبودند.
هزینه های آینده را پیشبینی کنید
سومین دلیل برای اندازهگیری هزینه های منابع انسانی، پیشبینی هزینههای آتی است. این کاملاً واضح است: اگر همان تعداد افراد در سال آینده کارهای مشابهی را که سال گذشته انجام دادند انجام دهند، انتظار میرود هزینهها برابر باشد.
هنگام استخدام افراد جدید، میتوانید هزینهها را برای جمعیت بیشتر تخمین بزنید. اگر تعداد کارمندان 25 درصد افزایش یابد، هزینههای پشتیبانی منابع انسانی شما نیز تقریباً به همان درصد افزایش مییابد. البته در واقعیت بیشتر میشود. پول در معرض تورم است و به همین دلیل است که به مرور زمان ارزش پول امروز را کاهش میدهد.
هزینه منابع انسانی برای محاسبه بازگشت سرمایه
محاسبه ROI دلیل نهایی علاقه متخصصان منابع انسانی به برآورد هزینه های منابع انسانی است. هزینه یک عنصر کلیدی در فرمول ROI است.
قسمت بالای فرمول ROI سود خالص نامیده میشود. سود خالص سود کل منهای کل هزینه است. سود خالص بر هزینه کل تقسیم میشود.
برای مثال: پس از صحبت با پزشکان شرکت، HR تشخیص میدهد که فراوانی بیماریهای عروقی در سازمان وجود دارد. این بیماری به دلیل جمعیت عمدتاً میانسال این شرکت است. در پاسخ، یک تابلوی گام شمار برای مبارزه با این موضوع راهاندازی میشود. این تابلوی امتیاز، مراحل هر بخش و تیم را نشان میدهد که منجر به رقابت “سالم” میشود. اگر بتوانید هزینهها را محاسبه کنید و سود چنین مداخلهای را تخمین بزنید، میتوانید ROI را محاسبه کنید.
اگر ROI بزرگتر از 1 (که برابر با 100٪ است) باشد، مثبت است. اگر کوچکتر از 1 باشد، مثلاً 0.5 (50%)، منفی است. اگر فقط 50 درصد از هزینهها جبران شود، سرمایهگذاری بدی است. محاسبه ROI گمراهکننده و دشوار است. در واقع، انتقادات زیادی بر روی تأکید بر این محاسبه وجود دارد. موارد زیر را در محاسبات در نظر بگیرید:
- طبقهبندی هزینه های منابع انسانی: (هزینه منابع انسانی ثابت در مقابل متغیر، هزینه فرصت منابع انسانی و صرفهجویی، ارزش پول در طول زمان)
- هزینه یابی منابع انسانیرفتاری
- هزینه یابی منابع انسانیبدون مزیت
طبقهبندی هزینه های منابع انسانی
وقتی در مورد طبقهبندی هزینهها صحبت میکنیم، در مورد مفاهیم اقتصاد صحبت میکنیم. وین کاسیو و جان بودرو در کتاب خود -تأثیر مالی ابتکارات منابع انسانی- این هزینهها را فهرست میکنند.
- هزینه ثابت و متغیر
- هزینه فرصت
- ارزش پول در طول زمان
- ارزش تخمینی زمان کارمند
- تجزیه و تحلیل هزینه، فایده و مقرونبهصرفه بودن
- مطلوبیت به عنوان مجموع وزنی از ویژگیهای مطلوبیت
- تجزیه و تحلیل مشترک
- حساسیت و تجزیه و تحلیل نقطه سربهسر
از میان موارد مطرحشده سه مورد اول برای منابع انسانی بسیار مهم است.
هزینه یابی منابع انسانی رفتاری
روشهای مذکور توسط وین کاسیو برای هزینه یابی منابع انسانی رفتاری استفاده میشود. هنگامی که ما هزینه یابی منابع انسانی را اعمال میکنیم، دو ملاحظه وجود دارد:
- تخصیص هزینه (مواد) + هزینه زمان
- هزینه ثابت + هزینه متغیر + هزینه فرصت
سادهترین راه برای محاسبه هزینه زمان مشخص کردن تمام کارهایی است که برای تکمیل یک پروژه باید انجام شود. سپس باید تعداد ساعتها را برای هر کار تخمین بزنید و هزینه زمان و هزینه فرصت را کمی کنید. در مرحله بعد، هزینه ثابت و متغیر را تعریف کنید و سپس باید دید کلی خوبی از کل هزینه یک پروژه داشته باشید. این ورودی است که برای محاسبه ROI فوقالذکر به آن نیاز دارید.
هزینه یابی منابع انسانی بدون مزیت
“هزینه یابی منابع انسانی” یک مکانیزم مهم و تثبیتشده برای مدیریت هزینهها میباشد. با این حال، یک جنبه مهم وجود دارد که باید آن را حفظ کنید.ریسکی که وجود دارد، این است که منابع انسانی بیش از حد بر کاهش هزینه و کارایی تمرکز میکنند. در پایان، منابع انسانی را نباید با کارایی هزینه قضاوت کرد و نباید برای دستیابی به آن تلاش کرد.
آنچه در نهایت اهمیت دارد ارزش افزوده است. اگر منابع انسانی بتواند ارزش افزوده را نشان دهد، هزینهها بیربط و کماهمیت هستند. اجازه دهید بیشتر توضیح دهم: هنگامی که افزایش هزینه های منابع انسانی افزایش بازده مثبت را نشان میدهد، کسبوکار خوشحال خواهد شد که بیشتر در منابع انسانی سرمایهگذاری کند. در این مورد، سرمایهگذاری در منابع انسانی منجر به تولید بیشتر افراد میشود!
برای اثبات این ارزش افزوده، منابع انسانی باید تمرکز خود را از معیارهای کارایی به سمت منابع انسانی و نتایج تجاری تغییر دهد.
نمونههایی از معیارهای کارایی عبارتند از:
- هزینه هر استخدام
- هزینه منابع انسانی به ازای هر FTE
- زمان استخدام
- هزینههای آموزشی به ازای هر FTE
- و …
بنابراین، آیا واقعاً کاهش این معیارها مطلوب است؟ کاهش هزینه به ازای هر استخدام آسان است اما، استخدام افراد با عملکرد بالا تصمیم در باره جبران مخارج مالی آسان نیست. کاهش هزینههای آموزشی نیز ساده است، اما اطمینان از بهبود عملکرد افراد… این داستان دیگری است.
در نهایت
برای افزودن ارزش واقعی، منابع انسانی باید از تجزیه و تحلیل و کاهش هزینهها فاصله بگیرد و در عوض بر نمایش و ایجاد ارزش تمرکز کند. تجزیه و تحلیل به پاسخ به این سؤال کمک میکند: چگونه میتوانیم عملکرد کسبوکار خود را بهبود دهیم؟ هزینه یابی منابع انسانی و کاهش آن نباید شما را از ارزش واقعی دور کند. امیدوارم که دید خوبی از هزینه های منابع انسانی و نحوه محاسبه آن به دست آورده باشید، سورپرایز انتهای مقاله را از دست ندهید.
برای افزایش دانش و آگاهی مالی خود، آموزش برآورد هزینهها و داراییها، بودجهبندی، سرمایهگذاری و کلی مطالب آموزشی مالی دیگر به همراه توسعه فردی به شما دوره توسعه مالی را پیشنهاد میکنم. دوستان عزیزم شما برای موفقیت خود به دو بال نیاز دارید: توسعه فردی و توسعه مالی. در این دوره که برای کاربردی شدن آن به همراه کتاب کار ارائه میشود و برای شخصیسازی مطالب میتوانید از کوچ شخصی کمک بگیرید (که شامل هزینه بسیار ناچیزی میشود)،
شما ابتدا با آموزشهای توسعه فردی آشنا میشوید و به خودشناسی میرسید. سپس آموزشهای مالی آغاز میشود که در جهت افزایش دانش مالی و هوش مالی شما برای گرفتن تصمیمات آگاهانه است. با پر کردن فرم زیر میتوانید در این دوره شرکت کنید.
برای دریافت مطالب جدید در پیج اینستاگرام و کانال تلگرام جاوید مقدم عضو شوید.
مقدمه ای بر چرخه مخارج و خرید
اهمیت فرایندهای خرید و تدارکات از آنجا ناشی می شود که خرید و تدارکات در رابطه مستمر ودائمی با تمامی بخش های سازمان از جمله خرید، مالی ، انبارداری، پرسنلی، تولید، تعمیر و نگهداری، طراحی و تحقیق و توسعه، مهندسی و . بوده، رابطه کاری کم و بیش فعالی با تمامی ارکان سازمان دارد.
چنین ارتباط هایی هنگامی اهمیت خود را بیشتر نمایان خواهد کرد که بدانیم بخش خرید و تدارکات نقش رابط وواسطه معتبری بین ارکان داخلی یک سازمان با بسیاری از مراکز خارج از سازمانی را نیز ایفا می کند. علاوه بر بخش ها، فرایندهای بسیاری نیز درسازمان ها و به ویژه در سازمان های مجری پروژه ها، به وسیله فرایند خرید و تدارکات به یکدیگر پیوند می خورند.
امروزه با رشد تکنولوژی، به ویژه در زمینه تکنولوژی اطلاعات، ماهیت عرضه وخرید به سرعت در حال تغییر است و جامعه و سازمان ها به صورت روزافزون تأثیر رقابت های شدید، فعالیت های تجاری جدید، کیفیت، طراحی محصول و فرایندها، تمرکز و غیر متمرکز بودن، نوآوری، اطمینان از عرضه بلندمدت محصول و . را مشاهده می کند.
از سوی دیگر، مدیریت تدارکات و خرید پروژه یک راه حل جامع، منظم وسیستماتیک است که به یکپارچه سازی مبانی ارتباط با فروشندگان و پیمانکاران، یعنی فرایندهای استعلام، مناقصه، خرید، نظارت و کنترل دقیق تر فرایند خرید می انجامد/ فرایندهای به کارگرفته شده در مدیریت خرید و تدارکات، ثبت دقیق و اتوماسیون فرایندهای خرید و تدارکات و بهینه سازی تعاملات و ارتباط های تجاری در محدوده درونی و برونی سازمان را با هدف بهینه سازی رابطه سازمان با ارائه کنندگان کالاها و خدمات در داخل و خارج از کشور، ممکن می سازد. هدف نهایی از مدیریت خرید و تدارکات پروژه، به پایان رساندن و تحویل به موقع و کیفی طرح است.
موفقیت در اجرای صحیح مدیریت خرید در گرو بررسی دقیق عوامل و متغیرهای زیر می باشد:
الف) چه چیزی: قبل از هر اقدام عملی برای خرید، لازم است مشخصات و نوع کالایی که باید خریداری شود، مشخص گردد که اینکار از طریق بررسی و کسب نظرات شفاهی یا مکتوب واحد یا واحدهای درخواست کننده و نیز سایر واحدهایی که بطور مستقیم درگیر با کالاهای مذکور هستند از قبیل واحدهای تولید، بازاریابی، فروش و . صورت می پذیرد.
ب) چه زمانی: موفقیت در امر خرید تا حدود زیادی به مناسب بودن زمان خرید بستگی دارد، از این رو باید زمان دقیقی که کالا باید خریداری و در اختیار واحدهای درخواست کننده قرار گیرد و نیز فواصل زمانی خریدهای فعلی و آتی سازمان، برای مدیران خرید و کارپردازان سازمان، مشخص گردد.
ج) چه منبعی : واحدهای خرید معمولاً بدنبال یافتن منابع مطمئن و قابل اعتمادی برای خریدهای خود می باشند و این موضوع از حساسیت خاصی برای سازمان برخوردار است زیرا علاوه بر تأثیر مستقیمی که بر فرآیند خرید و متغیرهای آن مثل قیمت و کیفیت دارد، در کاهش هزینه های زمانی و حتی قیمت و کیفیت و . (در خریدهای آتی سازمان بعنوان یک مزیت نسبی)نیز نقش دارد. بر همین مبنا سازمانها تلاش می کنند منبعی مناسب برای خریدهای مداوم و تکراری خود انتخاب نمایند.
توجه به هر کدام از عوامل موفق به هنگام خرید، مستلزم کنکاش و پاسخگویی به سوالات و متغیرهای دیگری است که در بخش های بعدی مورد بررسی بیشتر قرار می گیرند.
تحقق خرید مطلوب در سازمان مستلزم بکارگیری یکسری اصول و دستورات است که آن ها را با نام بایسته های مدیریت خرید موفق می نامیم.
برخی از این بایسته ها و اصول عبارتند از:
1- حصول اطمینان از جریان مستمر و منظم مواد و کالای مورد نیاز به درون سازمان: بعنوان یک اصل بسیار اساسی باید تأکید نمود که تحت هیچ شرایطی سازمان نباید با کمبود کالا و تجهیزات مواجه شود. این تأکید بدلیل هزینه های بسیار بالایی است که نبود و یا کمبود کالا و مواد برای سازمان در پی خواهد داشت. برخی از این هزینه شامل موارد ذیل می باشند.
- هزینه های فرصت از دست رفته
- کاهش اعتبارسازمان بدلیل عدم تأمین به موقع سفارشات مشتریان
- کاهش راندمان سازمان بدلیل فعالیت با ظرفیت غیرکامل
بر این اساس، سازمانها اقدام به برنامه ریزی های مختلفی جهت اطمینان از جریان منظم کالا به سازمان می نمایند.
2- پرهیز از انباشت بیش از حد موجودی کالا و مواد در انبار: تأکید زیاد بر اصل فوق به معنای انباشته کردن کالای مازاد سازمان نیست بلکه باید از طریق برآوردهای دقیق و انتخاب منابع مطمئن، علاوه بر تأمین به موقع کالا، از انباشت کالا در انبارهای سازمان و هزینه های ناشی از آن مانند رکود سرمایه، وارد شدن خسارت به محصولات، هزینه های نگهداری و . نیز جلوگیری بعمل آورد.
3- ایجاد روابط مناسب با عرضه کنندگان واجد صلاحیت و تلاش برای حفظ آن: به منظور کاهش برخی هزینه ها، از جمله هزینه های مربوط به یافتن عرضه کنندگان جدید و کسب اطمینان از عملکرد آنها، برخورداری از مزایای ارتباط دائم با یک فروشنده مثل دریافت تخفیفات، ایجاد ا عتماد متقابل و غیره، باید تلاش نموده تا ضمن یافتن عرضه کننده مناسب، روابط بلند مدتی با وی برقرار نماید.
4- یافتن منابع جایگزین و عدم اتکا به یک مشتری خاص: داشتن روابط مداوم با عرضه کنندگان به معنی ارتباط با یک عرضه کننده و انجام تمام خریدها از یک منبع نیست بلکه سازمان باید برای پرهیز از وابستگی شدید به یک فروشنده، خریدهای خود را از دو یا چند فروشنده انجام دهد و به اصطلاح همه گزینه ها را در روی میز داشته باشد».
5- کسب آگاهی از روند بازار و تحولات آن: کسب اطلاعات در مورد عرضه کنندگان مختلف و شرایط و امکانات هر کدام از آنها، تکنولوژی موجود در بازار و تغییرات آن، قیمت و نوسانات آن در بازارهای محلی، ملی و بین المللی و موارد مشابه از جمله موارد ضروری برای حفظ موقعیت رقابت پذیری سازمان می باشند.
6- همکاری و هماهنگی با سایر بخش های سازمان: داشتن نگرش سیستمی برای مدیران خرید امری اجتناب ناپذیر است زیرا فعالیت های واحد خرید از یکسو نیازمند پشتیبانی و حمایت سایر واحدها و از سوی دیگر موثر بر عملکرد سایر واحدهای موسسه و عملکرد کلی سازمان تصمیم در باره جبران مخارج مالی می باشد، لذا برقراری ارتباط مدام با سایر بخش های سازمان و جریان مداوم اطلاعات بین واحد خرید و دیگر واحدها در موفقیت خرید بسیار موثر است.
7- اولویت بندی فاکتورهای موثر در خرید و پرهیز از تفکر یک بعدی در خرید: در انتخاب منبع خرید کالا نباید تنها به یک عامل خاص مثل کیفیت یا قیمت تأکید نمود بلکه باید با اولویت بندی عوامل موثر، ترکیب بهینه ای از این عوامل را در نظر گرفت. لازم به ذکر است که این اولویت بندی، برای سازمان های مختلف و یا حتی برای یک سازمان خاص در شرایط و زمانهای مختلف و برای کالاهای مختلف آن، متفاوت می باشد.
8- استخدام و آموزش کارکنان مناسب: رعایت نکا ت فوق و اجرای درست آنها و دستیابی به اهداف مورد نظر، فقط در صورت داشتن نیروی انسانی متعهد، متخصص و آموزش دیده ممکن است و اگر در این امر کوتاهی بعمل آید، دقت در سایر عوامل ما را به اهداف مورد نظر نخواهد رساند، لذا انتخاب و استخدام افرادی که شایستگی حرفه ای و اخلاقی برای این شغل را داشته باشند موضوع مهمی است که باید بطور جدی از سوی مدیریت پیگیری شود.
9- ایجاد انگیزه در کارکنان: با توجه به دشواری ها و نیز حساسیت خاصی که شغل خرید دارد، باید انگیزه های لازم از قبیل جبران خدمات، پاداش، ارتقاء و . برای کارکنان این بخش ایجاد شود.
10- کنترل فعالیت های خرید: بدلیل اهمیت و نقش موثری که فرآیند خرید و اجرای صحیح آن بر عملکرد کلی شرکت دارد لاز است این فعالیت ها به نحو منطقی از سوی مدیریت سازمان مورد نظارت قرار گیرد.
چرخه مخارج، مجموعه فعالیت هایی است که رویدادهای خرید و پرداخت بهای آن را پردازش می نماید. چنان چه این چرخه به صورت کارآمدی طراحی شده باشد، شاهد افزایش فروش و رشد شرکت خواهیم بود.
برای مثال تولید کالا با استفاده از مواد با کیفیت موجب افزایش فروش و افزایش درآمد شرکت می شود. چرخه مخارج با چرخه های مختلفی از جمله درآمد، تولید، کنترل موجودی ها، دوایر مختلف، خرید و دریافت کالا و نهایتا"سیستم دفتر کل در ارتباط است.این چرخه دارای ارتباطات زیادی است که مبادله اصلی اطلاعات با فروشندگان است.
چرخه مخارج پس از دریافت درخواست های خرید از دوایر مختلف، برای سفارش های فاقد موجودی، اقدام به ارسال سفارش خرید به فروشندگان می نماید. در صورت تصویب سفارش خرید، فروشنده اقدام به ارسال کالا و خدمات برای چرخه مخارج می نماید و متعاقبا" صورتحساب را برای این چرخه ارسال می نماید.پس از رسیدن کالاها این چرخه اقدام به ارسال کالاهای مورد درخواست برای دوایر مختلف می نماید. در نهایت داده های مربوط به خریدهای صورت گرفته و پرداخت ها را به سیستم دفترداری و گزارشگری ارسال می نماید.این مراحل به ترتیب صورت نمی گیرد و با استفاده از سیستم های اطلاعاتی یکپارچه بسیاری از این فعالیت ها به صورت همزمان با یکدیگر روی می دهد.
تهیه بوم مدل کسب و کار – بخش ششم: محاسبه هزینه و درآمد
این بخش از آموزش تهیه بوم مدل کسب و کار مربوط به محاسبه هزینه و درآمد کسب و کارمان است. در این مقاله به طور خلاصه و در عین حال کاربردی، به جزئیات مربوط به هزینه و درآمد کسب و کار میپردازیم.
بخش مالی بوم مدل کسب و کار چیست؟
بسیاری از افراد تهیه بخش مالی بوم کسب و کار را فرآیندی مشابه حسابداری میدانند. در صورتی که یک تفاوت مهم و کلیدی بین این دو وجود دارد. حسابداری عبارت است از محاسبه، ثبت و تحلیل دادههایی که در جریان کسب و کار تولید شدهاند. این عملیات باید با دقت کامل و در نظر گرفتن تمام جزئیات انجام شود. حسابدارها حتی کرایه تاکسی و یا هزینه خرید دستمال کاغذی را هم در محاسبات خود لحاظ میکنند.
در صورتی که در این مرحله از تهیه بوم مدل کسب و کار دادهها براساس پیش بینی که ما از آینده داریم تولید میشوند و به هیچ وجه به دقت دادههای حسابداری نیستند. در عین حال مهم است که این پیش بینی براساس آموختهها و تجربههای حسابداری باشد.
دو بخش مجزا به عنوان محاسبه درآمد و هزینه در مجموع بخش مالی بوم کسب و کار ما را تشکیل میدهند. مهمترین استفادهای که از این اطلاعات مالی میکنیم، ارزیابی تصمیم در باره جبران مخارج مالی و امکان سنجی کسب و کارمان است. برآورد درآمد و هزینه به ما میگوید که آیا کاری که میخواهیم شروع کنیم در نگاه اول (و روی کاغذ) امکان پذیر است یا خیر؟
بنابراین در صورتی که در فکر پیدا کردن یک سرمایه گذار برای کسب و کار هستید، در برآورد درآمد و هزینههای کسب و کارتان دقت ویژهای داشته باشید.
در ادامه فرآیند کاربردی در محاسبه و برآورد مالی کسب و کارهای کوچک را بررسی میکنیم. نتایج این بررسی در تهیه بوم مدل کسب و کار به ما کمک خواهند کرد.
برآورد هزینهها
در این بخش از محاسبه هزینه و درآمد لازم است به این فکر کنید که کسب و کار شما چه هزینههایی را به همراه دارد؟ معمولا کسب و کارها شامل دو دسته هزینه هستند. دسته اول هزینههای استارتاپ یا شروع کار که مربوط به قبل از راه اندازی کسب و کار است، مانند هزینه خرید لوازم و تجهیزات. دسته دوم شامل هزینههای عملیاتی است که بعد از راه اندازی کسب و کار به وجود میآیند، مانند دستمزدها و هزینه تهیه مواد مصرفی.
هزینههای شروع یا استارتاپ را میتوان در قالب موارد زیر دسته بندی کرد:
- هزینههای ثبت شرکت، ثبت برند، تهیه وبسایت و غیره
- هزینه دریافت مجوزها و لایسنسهای مورد نیاز
- هزینه پیش اجاره یا خرید محل
- هزینه تجهیزات مورد نیاز
- هزینه نصب و راه اندازی تجهیزات
این احتمال وجود دارد که برخی از این هزینهها شامل حال شما نشود که در این صورت چه بهتر! اما ممکن است هزینههایی وجود داشته باشند که ما آنها در اینجا آن را ذکر نکرده باشیم. بنابراین در محاسبه هزینه و درآمد لازم است که فهرست دقیقی از هزینههای خود را تهیه و برآورد نمایید.
اما دسته دوم هزینهها که با شروع به کار به وجود میآیند را میتوان به صورتی که در ادامه آمده در نظر گرفت:
- حقوق و دستمزد
- هزینه تبلیغات و بازاریابی
- هزینه انشعابات و مواد اولیه مورد نیاز
- هزینه ملزومات مصرفی
- هزینه تعمیر و نگهداری
- هزینه سرویسهای مورد نیاز مانند حمل و نقل، آموزش و غیره.
حالا این امکان وجود دارد که مجموع هزینههای ماهانه و یا شش ماهه کسب و کارتان را تعیین کنید.
ممکن است تصور کنید نیازی به برآورد دقیق این هزینهها نیست و یک تخمین حدودی هم کفایت میکند. به این نکته دقت کنید که بسیاری اوقات تفاوت یک کسب و کار موفق و ناموفق توجه نکردن به همین جزئیات است.
در قدم بعدی از محاسبه هزینه و درآمد ، به محاسبه عواید و سود کسب و کار میپردازیم.
برآورد درآمدها
پیش بینی میکنید مقدا درآمد شما چقدر باشد؟ آیا الگوهای مشابه را بررسی کردهاید؟ آیا از تعداد مشتریهای بالقوه که تصور میکنید محصول شما را خریداری کنند باخبر هستید؟
محاسبه درآمد مستقیما به پیش بینی شما از مقدا فروش محصول ارتباط دارد. مبلغی که شما در ازای فروش محصولاتتان دریافت میکنید درآمد ناخالص یا gross تصمیم در باره جبران مخارج مالی revenue نام دارد. بنابراین درآمد ناخالص عبارت است از کل درآمد حاصل از فروش محصول و خدمات قابل ارائه بدون کسر هزینهها.
به عنوان مثال، تصور کنید شما محصول تولیدی خود را به قیمت یک میلیون تومان به فروش میرسانید. این مبلغ برابر با درآمد ناخالص کسب و کار شما است. چون هنوز هزینههایی مانند مواد اولیه، حمل و نقل و یا مالیات از آن کسر نشدهاند.
برای این که بدانیم سود ما چقدر خواهد بود، لازم است هزینههای عملیاتی را از درآمد محاسبه شده کسر کنیم.
حسابدارها و مدیران مالی این کار را طی چند مرحله انجام میدهند. به عنوان مثال یک بار هزنیههای مواد اولیه و ساخت محصول و یا ارائه خدمات را از درآمد ناخالص کسر میکنند و آن را سود ناخالص مینامند. سپس هزینههایی چون دستمزد و مالیات را از این رقم کسر میکنند.
در ابتدای کار و برای طرح ریزی یک کسب و کار کوچک کافی است که تمام هزینهها را تا حد ممکن با دقت، مطالعه و مشورت، پیش بینی نمایید و سپس از درآمدتان کسر کنید تا بدانید مقدار سود حاصل از این کسب و کار چقدر است. این داده به دست آمده را سود خالص یا net profit مینامیم. در صورت امکان عالی است اگر بتوانید از مشاوره یک مدیر مالی با تجربه هم بهره ببرید.
جریان نقدینگی
جریان نقدینگی (به انگلیسی: Cash Flow) جزء دیگری از بخش مالی بوم مدل کسب و تصمیم در باره جبران مخارج مالی کار را شامل میشود. جریان نقدینگی نشان دهنده توازن بین درآمدها و هزینههای کسب و کار شما است. لازم است که از پیش برآورد کنید که در هر مقطع از شروع کسب و کار خود چه هزینههایی را متحمل خواهید شد و چه درآمدهایی را کسب خواهید کرد.
معروف است که میگویند جریان نقدینگی مانند دماسنج یک کسب و کار عمل میکند. با توجه به توضیحی که در بالا هم ارائه شد، میتوان معنای این جمله را بهتر درک کرد. ممکن است برآورد کنید که برای شروع کسب و کارتان به مبلغ A تومان سرمایه نیاز دارید. جریان نقدینگی به این سوال پاسخ میدهد که آیا شما از همان ابتدا تمام این مبلغ را نیاز دارید یا این که زمانهای مختلف تنها به بخشی از این مبلغ احتیاج دارید؟
همین موارد در مورد درآمدها هم مطرح است. ممکن است بگویید که من در سال اول مبلغ B تومان درآمد خواهم داشت. اما لازم است مشخص شود که این درآمد در چه زمانی و یا در چند مرحله به دست شما خواهد رسید؟ به عنوان مثال آیا شما از طریق پیش فروش محصول (در فروش سفارشی) درآمد کسب خواهید کرد و یا پس از تولید محصول (در فروش نقدی)؟
دوره بازگشت سرمایه
اگر یادتان باشد بخشی از هزینههایی که محاسبه کردیم را هزینههای استارتاپ یا به نوعی همان سرمایه اولیه برای شروع کارمان در نظر گرفتیم که هنوز از درآمد ناخالص کسر نکردهایم.
بعد از گذشت چند ماه یا چند سال، جمع سود به دست آمده از کسب و کار، برابر با هزینههای شروع کسب و کار (یا همان سرمایه اولیه) میشود. به این بازه زمانی که ممکن است چندین ماه یا چندین سال طول بکشید، دوره بازگشت سرمایه میگویند (اطلاعات بیشتر).
استفاده از دادهها در بوم مدل کسب و کار
بعد از محاسبه هزینه و درآمد و رسیدن به یک پیش بینی قابل قبول در این مورد، باید بدانیم که چطور میتوانیم از این دادهها در تدوین بوم مدل کسب و کارمان استفاده کنیم.
در ابتدای کار لازم است به این نکته دقت کنیم که هزینههای مورد نیازمان چگونه و از چه محلی قابل تامین هستند. آیا لازم است برای دریافت وام و تسهیلات اقدامی بکنیم؟ آیا میتوانیم افرادی را به عنوان سرمایه گذار و شریک وارد این کسب و کار کنیم؟ همچنین دادههای به دست آمده میتوانند به ما بگویند که در هر مرحله از شروع کار چه هزینههایی را متحمل خواهیم شد و میتوانیم برای تامین همین مبالغ اقدام کنیم.
دادههای مربوط به درآمدها به ما میگویند که چه زمانی به سود میرسیم و همچنین چه زمانی تمام سرمایه اولیه کسب و کارمان به طور کامل جبران میشود. باز هم یادآوری میکنم که دادههایی که ما به دنبال آنها هستیم دادههای دقیق از جنس حسابداری نیستند و بیشتر جنبه مدیریتی دارند. اما چه بهتر اگر تا حد امکان دقیق و با در نظر گرفتن حداکثر جزئیات باشند.
پرسشهای متداول
دو بخش مجزا به عنوان محاسبه درآمد و هزینه در مجموع بخش مالی بوم کسب و کار ما را تشکیل میدهند. مهمترین استفادهای که از این اطلاعات مالی میکنیم، ارزیابی و امکان سنجی کسب و کارمان است. برآورد درآمد و هزینه به ما میگوید که آیا کاری که میخواهیم شروع کنیم در نگاه اول (و روی کاغذ) امکان پذیر است یا خیر؟
درآمد ناخالص عبارت است از کل درآمد حاصل از فروش محصول و خدمات قابل ارائه بدون کسر هزینهها. به عنوان مثال، تصور کنید شما محصول تولیدی خود را به قیمت یک میلیون تومان به فروش میرسانید. این مبلغ برابر با درآمد ناخالص کسب و کار شما است. چون هنوز هزینههایی مانند مواد اولیه، حمل و نقل و یا مالیات از آن کسر نشدهاند.
جریان نقدینگی (به انگلیسی: Cash Flow) جزء دیگری از بخش مالی بوم کسب و کار را شامل میشود. جریان نقدینگی نشان دهنده توازن بین درآمدها و هزینههای کسب و کار شما است. لازم است که از پیش برآورد کنید که در هر مقطع از شروع کسب و کار خود چه هزینههایی را متحمل خواهید شد و چه درآمدهایی را کسب خواهید کرد.
بعد از گذشت چند ماه یا چند سال، جمع سود به دست آمده از کسب و کار، برابر با هزینههای شروع کسب و کار (یا همان سرمایه اولیه) میشود. به این بازه زمانی که ممکن است چندین ماه یا چندین سال طول بکشید، دوره بازگشت سرمایه میگویند.
مقدمه ای بر ارزیابی اقتصادی پروژه
اخذ تصمیمهای سودآور اقتصادی یکی از مهترین مباحثی است که برای ادامه حیات و رشد تمامی سازمانها، بخصوص سازمانهای پروژه محور حکم حیاتی را دارد. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر مشخص خواهد شد که سازمانها مایل به سرمایه گذاری درآمدها و سودهای حاصله از فعالیتهای خود باشند. البته، اهمیت تصمیمهای اقتصادی تنها معطوف به تصمیم گیری برای سرمایه گذاری در بین گزینه های متعدد نبوده و باید در تمامی تصمیم گیریهای سازمان، اعم از تصمیم گیری بین خرید یا اجاره، نگهداری یا جایگزینی و سایر موارد اجرایی سازمان استفاده گردد. اخذ تصمیمهای اقتصادی همواره با چالشهای بسیاری مواجه است، بخصوص به این علت که منابع مالی محدود بوده و ریسکها و عدم قطعیتهای فراوانی در هر تصمیم وجود دارد. از طرفی باید اشاره نمود که تصمیمهای اقتصادی قطعی نبوده و تحت شرایط مختلف دچار تغییراتی میشوند. به همین منظور، تمام تصمیمها بعد از ارزیابی اقتصادی، به تحلیل حساسیت (Sensitivity Analysis) و بررسی ارزیابیها تحت عدم قطعیت (Analysis Under Uncertainty) و ریسک (Risk Analysis) نیاز دارند. امروزه دانستن این مباحث نه تنها برای ارزیابان و کارشناسان مالی و اقتصادی الزام آور است، بلکه برای تک تک افراد برای اخذ تصمیمهای صحیح اقتصادی توصیه میگردد. در این مقاله قصد داریم به ارائه خلاصه ای از کتابی که در رابطه با مقدمه ای بر ارزیابی اقتصادی پروژه ها منتشر شده، بپردازیم ( [1] ).
1. فرآیندها و محدوده های کلیدی در ارزیابی اقتصادی پروژه
در گام اول و برای تعریف پروژه باید مطالعات امکانسنجی (Feasibility Study) صورت پذیرد که پروژه را از منظر فروش، فنی و مالی و اقتصادی توجیه نماید. پس یکی از موضوعات آنست که تحلیلهای مالی و اقتصادی نیز در این مطالعات حضور داشته و از نگاه سودآوری (پروژه های خصوصی) و یا منفت-هزینه (پروژه های دولتی) پروژه ها را مورد ارزیابی دقیقی قرار داد. همچنین یک پروژه اقتصادی، پروژه ای خواهد بود که کمترین هزینه و یا کارآمدترین گزینه برای دستیابی به اهداف مورد نظر را نیز به همراه داشته باشد. این موضوع بدان جهت رخ میدهد که منابع مالی سازمانها محدود بوده و صرفا توجیه سودآوری پروژه ها ملاک انتخاب نخواهد بود. این موضوع باعث ایجاد گزینه های جدید گردیده و اهمیت بهینه سازی منابع مالی را در کنار الگوهای ارزیابی اقتصادی پررنگتر مینماید. حتی مواردی چون مدیریت بهینه پروژه و استفاده از الگوهای مهندسی ارزش (Value Engineering) که به منظور کاهش هزینه های طراحی، اجرا و بهره برداری به کار گرفته میشوند، یکی دیگر از مواردی هستندکه باید در تحلیلهای اقتصادی مورد توجه جدی قرار گیرند. در نتیحه، ارزیابی اقتصادی پروژه، نه تنها تحلیلهای اقتصادی گزینه سرمایه گذاری را در بر میگیرد، بلکه در بسیاری از موارد، به روش های تامین مالی پروژه (Project Finance)، مدیریت هزینه پروژه، آنالیزهای هزینه در طول چرخه حیات پروژه، مهندسی ارزش، تحلیلهای حساسیت و ریسک پروژه و استراتژیهای سرمایه گذاران، در مراحل مختلف از چرخه حیات پروژه میپردازد. شکل 1 مناطق کلیدی و چرخه اجرایی ارزیابی اقتصادی در پروژه را نشان می دهد که توسط بانک توسعه آسیایی منتشر شده است.
شکل 1. تجزیه و تحلیل اقتصادی پروژه در بانک توسعه آسیایی-مناطق کلیدی و چرخه اجرایی
2. عملکرد ارزیابی اقتصادی پروژه
پارامترهای اقتصادی پروژه یکی از موارد کلیدی در تعیین موفقیت پروژه بوده که به عوامل زیادی وابسته هستند. به همین دلیل و قبل از شروع پروژه، باید این موارد در طرحهای اقتصادی مورد تحلیل دقیقی قرار گیرند. چند نمونه از این عوامل عبارتند از:
- آیا پروژه مطابق با برنامه توسعه کشور خواهد بود؟
- تامین مالی پروژه در چه شرایطی بوده و در اقتصاد کلان (Macroeconomics) چه جایگاهی برای دولتها ایجاد مینماید؟
- در بین همه گزینه ها، گزینه منتخب کاراترین گزینه است؟ این کارایی از منظر هزینه، سودآوری، نرخ بازگشت سرمایه، میزان سال بازگشت سرمایه، عمر اقتصادی، ریسکهای سزمایه گذاری، شاخصهای منفعت-هزینه و بسیاری از پارامترهای دیگر قابل ارزیابی بوده که از حوصله این بحث خارج است.
- آیا پروژه منتخب، به لحاظ اقتصادی مناسبترین گزینه در بین پروژه ها است.
- آیا نرخ بازده داخلی (IRR) و نرخ بازدهی خارجی اقتصادی (ERR) پروژه بیش از نرخ تنزیل ( DR ) پروژه است؟
3. تفاوت ارزیابی مالی و ارزیابی اقتصادی پروژه
ارزیابی مالی و ارزیابی اقتصادی پروژه شامل شناسایی منافع و هزینه های پروژه در طول چرخه حیات پروژه می شوند و این دو ارزیابی مورد نظر با استفاده از روش تنزیل و به صورت تبدیل همه جریان های نقدی آینده به ارزش فعلی آنها انجام می پذیرد. در ارزیابی مالی و ارزیابی اقتصادی پروژه، ارزش خالص کنونی ( NPV ) و نرخ بازده داخلی ( IRR ) و در برخی مواقع نرخ بازده خارجی (ERR) محاسبه می شود. در ارزیابی اقتصادی، ارزش خالص کنونی اقتصادی ( ENPV ) و نرخ بازده داخلی اقتصادی ( EIRR ) محاسبه گردیده و در ارزیابی مالی، ارزش خالص کنونی مالی ( FNPV ) و نرخ بازده داخلی مالی ( EIRR ) محاسبه می شود. باید توجه داشت که در اهداف و رویکرد های ارزیابی مالی و ارزیابی اقتصادی پروژه تفاوت هایی وجود دارد که در ادامه به معرفی بعضی از این تفاوت ها پرداخته ایم:
- ارزیابی مالی از دیدگاه پروژه انجام گردیده و جریان های نقدی (درآمد و هزینه) انجام شده در پروژه را در نظر خواهد گرفت. این موضوع که بیشتر مورد تحلیل پروژه های خصوصی قرار میگیرد، مبنای بیشتری بر روی سودآوردی پروژه خواهد داشت و به پارامترهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و . توجه کمتری مینماید.
- ارزیابی مالی بر اساس قیمت های بازار که در پروژه مورد استفاده قرار می گیرد، صورت گرفته و همچنین بر ارزش مالی هزینه ها و مزایای پروژه متمرکز است.
- هدف از ارزیابی مالی، بررسی توانایی پروژه برای بازگشت هزینه های مالی انجام شده در پروژه و البته سودآوری بالاتر از نگاه مالیست.
- ارزیابی اقتصادی از دیدگاه اقتصاد کلان انجام گردیده و تاثیرات پروژه مورد نظر بر کشور و مردم را مورد بررسی قرار خواهد داد. شاید این مهمترین تفاوت پروژه های دولتی و خصوصی بوده که باعث میشود پروژه های دولتی و ارزیابیهای آنها را به سمت تحلیل منفعت-هزینه (Benefit-Cost) سوق دهد.
- ارزیابی اقتصادی از قیمت های اقتصادی استفاده نموده، که به اصطلاح به آن "قیمت سایه" نیز گفته می شود.
- ارزیابی اقتصادی بر ارزش اقتصادی که توسط پروژه ایجاد می شود، متمرکز است و مبنای سودآوری مالی در آن کمرنگتر است.
در نهایت انحرافات ارزش های مالی از ارزش های اقتصادی در هزینه ها و منافع موجود در پروژه به دو منبع عمده مرتبط می شوند، که این منبع عبارتند از:
1- اعوجاج قیمت
2- تاثیرات غیر از بازار
- توضیحات ارائه شده تنها به جهت آشنایی بوده و شرح کامل جزئیات به دلیل جزئیات فراوان در این مقاله امکان پذیر نیست. ز فایلی جهت مطالعه بیشتر قرار داده شده است .
جایگاه مبانی ارائه شده در نقشه راه موسسه ACEMI
در نقشه راه جامع موسسه مهندسی و مدیریت ساخت علوی پور، دوره ای در سطح مهارت های سخت با عنوان رویکردی جامع برای ارزیابی اقتصادی در پروژه همراه با آموزش مدلسازی در اکسل ارائه شده است که این ساختار را به صورت جامع و اجرایی آموزش می دهد. البته باید اشاره نمود که پیشنیاز این دوره جامع، دوره مدیریت مالی، حسابداری و هزینه در پروژه و سازمانهای پروژه محور است، که در نقشه راه جامع مدیریت ساخت موسسه ACEMI قابل مشاهده است. به جهت مشاهده تاریخ و نحوه برگزاری تمامی دوره ها می توانید به بخش تقویم آموزشی مهندسی و مدیریت ساخت علوی پور مراجعه نمایید.
[1] Asian Development Bank .2017 .Guidelines for the Economic Analysis of Projects
1. فرآیندها و محدوده های کلیدی در ارزیابی اقتصادی پروژه
در گام اول و برای تعریف پروژه باید مطالعات امکانسنجی (Feasibility Study) صورت پذیرد که پروژه را از منظر فروش، فنی و مالی و اقتصادی توجیه نماید. پس یکی از موضوعات آنست که تحلیلهای مالی و اقتصادی نیز در این مطالعات حضور داشته و از نگاه سودآوری (پروژه های خصوصی) و یا منفت-هزینه (پروژه های دولتی) پروژه ها را مورد ارزیابی دقیقی قرار داد. همچنین یک پروژه اقتصادی، پروژه ای خواهد بود که کمترین هزینه و یا کارآمدترین گزینه برای دستیابی به اهداف مورد نظر را نیز به همراه داشته باشد. این موضوع بدان جهت رخ میدهد که منابع مالی سازمانها محدود بوده و صرفا توجیه سودآوری پروژه ها ملاک انتخاب نخواهد بود. این موضوع باعث ایجاد گزینه های جدید گردیده و اهمیت بهینه سازی منابع مالی را در کنار الگوهای ارزیابی اقتصادی پررنگتر مینماید. حتی مواردی چون مدیریت بهینه پروژه و استفاده از الگوهای مهندسی ارزش (Value Engineering) که به منظور کاهش هزینه های طراحی، اجرا و بهره تصمیم در باره جبران مخارج مالی تصمیم در باره جبران مخارج مالی برداری به کار گرفته میشوند، یکی دیگر از مواردی هستندکه باید در تحلیلهای اقتصادی مورد توجه جدی قرار گیرند. در نتیحه، ارزیابی اقتصادی پروژه، نه تنها تحلیلهای اقتصادی گزینه سرمایه گذاری را در بر میگیرد، بلکه در بسیاری از موارد، به روش های تامین مالی پروژه (Project Finance)، مدیریت هزینه پروژه، آنالیزهای هزینه در طول چرخه حیات پروژه، مهندسی ارزش، تحلیلهای حساسیت و ریسک پروژه و استراتژیهای سرمایه گذاران، در مراحل مختلف از چرخه حیات پروژه تصمیم در باره جبران مخارج مالی میپردازد. شکل 1 مناطق کلیدی و چرخه اجرایی ارزیابی اقتصادی در پروژه را نشان می دهد که توسط بانک توسعه آسیایی منتشر شده است.
شکل 1. تجزیه و تحلیل اقتصادی پروژه در بانک توسعه آسیایی-مناطق کلیدی و چرخه اجرایی
2. عملکرد ارزیابی اقتصادی پروژه
پارامترهای اقتصادی پروژه یکی از موارد کلیدی در تعیین موفقیت پروژه بوده که به عوامل زیادی وابسته هستند. به همین دلیل و قبل از شروع پروژه، باید این موارد در طرحهای اقتصادی مورد تحلیل دقیقی قرار گیرند. چند نمونه از این عوامل عبارتند از:
- آیا پروژه مطابق با برنامه توسعه کشور خواهد بود؟
- تامین مالی پروژه در چه شرایطی بوده و در اقتصاد کلان (Macroeconomics) چه جایگاهی برای دولتها ایجاد مینماید؟
- در بین همه گزینه ها، گزینه منتخب کاراترین گزینه است؟ این کارایی از منظر هزینه، سودآوری، نرخ بازگشت سرمایه، میزان سال بازگشت سرمایه، عمر اقتصادی، ریسکهای سزمایه گذاری، شاخصهای منفعت-هزینه و بسیاری از پارامترهای دیگر قابل ارزیابی بوده که از حوصله این بحث خارج است.
- آیا پروژه منتخب، به لحاظ اقتصادی مناسبترین گزینه در بین پروژه ها است.
- آیا نرخ بازده داخلی (IRR) و نرخ بازدهی خارجی اقتصادی (ERR) پروژه بیش از نرخ تنزیل ( DR ) پروژه است؟
3. تفاوت ارزیابی مالی و ارزیابی اقتصادی پروژه
ارزیابی مالی و ارزیابی اقتصادی پروژه شامل شناسایی منافع و هزینه های پروژه در طول چرخه حیات پروژه می شوند و این دو ارزیابی مورد نظر با استفاده از روش تنزیل و به صورت تبدیل همه جریان های نقدی آینده به ارزش فعلی آنها انجام می پذیرد. در ارزیابی مالی و ارزیابی اقتصادی پروژه، ارزش خالص کنونی ( NPV ) و نرخ بازده داخلی ( IRR ) و در برخی مواقع نرخ بازده خارجی (ERR) محاسبه می شود. در ارزیابی اقتصادی، ارزش خالص کنونی اقتصادی ( ENPV ) و نرخ بازده داخلی اقتصادی ( EIRR ) محاسبه گردیده و در ارزیابی مالی، ارزش خالص کنونی مالی ( FNPV ) و نرخ بازده داخلی مالی ( EIRR ) تصمیم در باره جبران مخارج مالی محاسبه می شود. باید توجه داشت که در اهداف و رویکرد های ارزیابی مالی و ارزیابی اقتصادی پروژه تفاوت هایی وجود دارد که در ادامه به معرفی بعضی از این تفاوت ها پرداخته ایم:
- ارزیابی مالی از دیدگاه پروژه انجام گردیده و جریان های نقدی (درآمد و هزینه) انجام شده در پروژه را در نظر خواهد گرفت. این موضوع که بیشتر مورد تحلیل پروژه های خصوصی قرار میگیرد، مبنای بیشتری بر روی سودآوردی پروژه خواهد داشت و به پارامترهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و . توجه کمتری مینماید.
- ارزیابی مالی بر اساس قیمت های بازار که در پروژه مورد استفاده قرار می گیرد، صورت گرفته و همچنین بر ارزش مالی هزینه ها و مزایای پروژه متمرکز است.
- هدف از ارزیابی مالی، بررسی توانایی پروژه برای بازگشت هزینه های مالی انجام شده در پروژه و البته سودآوری بالاتر از نگاه مالیست.
- ارزیابی اقتصادی از دیدگاه اقتصاد کلان انجام گردیده و تاثیرات پروژه مورد نظر بر کشور و مردم را مورد بررسی قرار خواهد داد. شاید این مهمترین تفاوت پروژه های دولتی و خصوصی بوده که باعث میشود پروژه های دولتی و ارزیابیهای آنها را به سمت تحلیل منفعت-هزینه (Benefit-Cost) سوق دهد.
- ارزیابی اقتصادی از قیمت های اقتصادی استفاده نموده، که به اصطلاح به آن "قیمت سایه" نیز گفته می شود.
- ارزیابی اقتصادی بر ارزش اقتصادی که توسط پروژه ایجاد می شود، متمرکز است و مبنای سودآوری مالی در آن کمرنگتر است.
در نهایت انحرافات ارزش های مالی از ارزش های اقتصادی در هزینه ها و منافع موجود در پروژه به دو منبع عمده مرتبط می شوند، که این منبع عبارتند از:
1- اعوجاج قیمت
2- تاثیرات غیر از بازار
- توضیحات ارائه شده تنها به جهت آشنایی بوده و شرح کامل جزئیات به دلیل جزئیات فراوان در این مقاله امکان پذیر نیست. ز فایلی جهت مطالعه بیشتر قرار داده شده است .
جایگاه مبانی ارائه شده در نقشه راه موسسه ACEMI
در نقشه راه جامع موسسه مهندسی و مدیریت ساخت علوی پور، دوره ای در سطح مهارت های سخت با عنوان رویکردی جامع برای ارزیابی اقتصادی در پروژه همراه با آموزش مدلسازی در اکسل ارائه شده است که این ساختار را به صورت جامع و اجرایی آموزش می دهد. البته باید اشاره نمود که پیشنیاز این دوره جامع، دوره مدیریت مالی، حسابداری و هزینه در پروژه و سازمانهای پروژه محور است، که در تصمیم در باره جبران مخارج مالی نقشه راه جامع مدیریت ساخت موسسه ACEMI قابل مشاهده است. به جهت مشاهده تاریخ و نحوه برگزاری تمامی دوره ها می توانید به بخش تقویم آموزشی مهندسی و مدیریت ساخت علوی پور مراجعه نمایید.
[1] Asian Development Bank .2017 .Guidelines for the Economic Analysis of Projects
4 راهکار برای جبران کسری بودجه
آنگونه که اخبار نشان میدهد پیشبینیهای محقق نشدن فروش 1.5 میلیون بشکه نفت در روز که در بودجه تعیین شده بود، وجود دارد و سران سه قوه به اتفاق یکدیگر به دنبال راهحلی برای جبران این کسری هستند. در روزهای گذشته راهکارهای پیشنهادی دولت برای جبران کسری بودجه امسال در جلسه شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا به تصویب رسید. این راهکارها عبارتند از واگذاری و مولدسازی داراییهای دولت توسط وزارت اقتصاد، برداشت از حساب ذخیره ارزی، فروش اوراق مالی اسلامی مازاد قانون بودجه 98 و برداشت از حساب مخصوص نزد صندوق توسعه ملی که مجموع این راهکارها قرار است 98 هزار میلیارد تومان منابع مالی در اختیار دولت قرار دهد.
به گزارش «تعادل»، زمان تنظیم لایحه بودجه سال 1398 که دولت برای تامین منابع بودجهای به روی فروش روزنامه 1.5 میلیون بشکه حساب باز کرده بود، بسیاری به دولت نقد کردند که چنین پیشبینی سنجیده نیست، چرا که با توجه به تلاش گسترده امریکا برای تحریم صنعت نفت ایران، بسیاری از کشورهای خریدار نفت از ایران در نهایت ممکن است خرید نفت خود از کشور را کاهش دهند.
با این حال دولت زیر بار نرفت و برای تامین هزینههای خود روی همان فروش 1.5 میلیون بشکه در روز حساب باز کرد. با این حال هنوز به نیمه سال نرسیده اخبار حاکی از آن است که میزان مورد نظر دولت برای فروش این میزان از نفت محقق نخواهد شد.
در همین زمینه، چندی پیش معاون امور اقتصادی و هماهنگی سازمان برنامه و بودجه گفته بود: مقرر شده است بودجه امسال بر مبنای صادرات روزانه 300 هزار بشکه نفت خام تنظیم شود. در نتیجه چنین برآوردی، کل کسری بودجه امسال حدود 150 هزار میلیارد تومان تخمین زده شده و طبق پیشنهاد دولت، قرار است نیمی از آن با کاهش هزینهها و نیمی دیگر با افزایش منابع تامین شود.
کاهش هزینهها چگونه ممکن است؟
بیش از 70 درصد بودجه کل کشور صرف پرداخت حقوق و پاداش و مزایا به کارکنان دستگاههای اجرایی و همچنین بازنشستهها میشود. در عین حال به نظر تصمیم در باره جبران مخارج مالی میرسد کاهش هزینههای دولت چندان آسان نباشد. با این حال هر زمان که سخن از کاهش هزینهها به میان میآید اولین هزینهای که توسط دولت شناسایی شده و حذف میشود، بودجه عمرانی است. بنابراین به ظاهر این کاهش هزینهای که دولت از آن سخن گفته شامل کاهش هزینههای عمرانی شود. تبعات چنین تصمیمی البته تعمیق رکود اقتصادی و در عین حال لاینحل ماندن مساله بدهی دولت به پیمانکاران و بدهی پیمانکاران به بانکها خواهد بود. اما بخش دیگری که به تایید و تصویب سران قوا رسیده است، افزایش منابع مالی دولت از طریق واگذاری و مولدسازی داراییهای دولت، استفاده از حساب ذخیره ارزی، فروش اوراق مالی اسلامی و برداشت 45 هزار میلیارد تومانی از صندوق توسعه ملی است. سران قوا با استفاده از این چهار راهکار، برای افزایش منابع بودجه امسال مجموعا بیش از 98 هزار میلیارد تومان برنامهریزی کردهاند. در ادامه برخی ابعاد این 4 راهکار را بررسی میکنیم.
مولدسازی یا فروش؟
یکی از راهکارهای پیشنهاد شده سران سه قوه برای جبران کسری بودجه، واگذاری و مولدسازی داراییهای دولت توسط وزارت اقتصاد به میزان10 هزار میلیارد تومان است. گرچه برای این بخش پیشبینیهای بودجهای هم شده بود. ولی نکته قابل تامل این است که چرا باید اموال دولتی فروخته و صرف امور جاری شود؟ دولت پیشتر اعلام کرده بود تصمیمش درباره اموال مازاد دولت مولدسازی آنهاست. با این حال تاکنون راهی جز واگذاری این اموال اجرا نشده است. بسیاری این نقد را دارند که دولت نباید آنچه پیشتر برای دستگاههای اجرایی ایران خریداری شده را فروخته و صرف امور جاری کند. به عبارت دیگر دولت باید منابعی که اموال دولتی محسوب میشوند را به نحوی هزینه کند که عواید آن برای آیندگان هم بماند.
اما راهکار دیگر سران سه قوه، استفاده از موجودی صندوق توسعه ملی به میزان 4 هزار و 500 میلیارد تومان است. البته از دلایل ایجاد این صندوق، همین موضوع استفاده از منابع آن در شرایط کمبود منابع ارزی است . با این حال نباید فراموش کرد که اگر دولتهای ایران در سالهای وفور منابع مالی حاصل از ارز هزینهها را مدیریت کرده و منابع بیشتری ذخیره میکردند میشد امید داشت که اکنون منابع بیشتری از حساب ذخیره ارزی در اختیار داشته باشند. گرچه منابع حساب ذخیره ارزی چندان شفاف نیست ولی واضح است که دولت بیش از 4500 میلیارد تومان بر این منابع حساب باز نکرده است.
حسابی که روی اوراق باز میکنیم
یکی از بخشهای دیگری که دولت برای افزایش منابع مالی خود روی آن حساب باز کرده است، فروش اوراق مالی اسلامی مازاد قانون بودجه 98 معادل 38 هزار میلیارد تومان است. بسیاری از کارشناسان افزایش سقف اوراق مالی را توجیهپذیر نمیدانند، چرا که این منجر به بدهکار شدن دولت و سختتر شدن کار آن در بلندمدت خواهد شد. ضمن اینکه به نظر میرسد دولت مجوز چنین استفادهای از اوراق مالی هم نداشته باشد. سقف مجاز دولت برای واگذاری اوراق 62 هزار میلیارد تومان است. برداشت از حساب مخصوص نزد صندوق توسعه ملی هم معادل 45 هزار میلیارد تومان از دیگر برنامههای سه قوه برای تامین کسری بودجه دولت است. گرچه دولت همواره به دنبال راههایی برای استفاده از منابع صندوق بوده ولی ذکر این نکته هم ضروری است که هدف از تاسیس صندوق، ذخیره ارز برای آیندگان است. در نتیجه راهکار خرج منابع ارزی در بودجه برای مصارف جاری هم چندان کارشناسانه نیست.
دیدگاه شما