چگونه یک معامله گر حرفه ای شوم


برای پیشرفت در بازار فارکس باید برنامه ریزی داشته باشید

عنوان دوره : علوم واسطه گری/دلالی UBM

واسطه گری یک فرایند ساختاری و تعاملی است که در آن شخص ثالث به طرف های معامله کمک می کند تا از طریق استفاده از تکنیک های تخصصی ارتباطات و مذاکره به هدف نهایی خود که کسب سود دوجانبه است ، برسند. در واقع دلال یا واسطه گر کسی است که خریداران و فروشندگان را با بهترین قیمت ممکن دور چگونه یک معامله گر حرفه ای شوم هم جمع میکند و از کمیسیونی که در این بین به او تعلق میگیرد سود میبرد.

واسطه گری یا همان دلالی در درجه اول بر نیازها ، حقوق و منافع طرفین متمرکز است ، از این جهت فرایندی حزب محور است ، یک واسطه گر با کارگیری طیف وسیعی از فنون بمظور هدایت فرایند در جهت سازنده و کمک به طرفین برای یافتن بهترین راه حل کمک میکند، یک واسطه گر با توجه به اینکه تعامل بین طرفین را کنترل میکند در روابط باز و بخصوص در حوزه فعالیت های تجاری و اقتصادی بسیار اهمیت است. در این حین، واسطه گر به طرفین کمک می کند تا در مورد یک توافق مذاکره کنند. موضوعات مورد بحث ممکن است در زمینه های مختلفی از جمله تجارت ، حقوقی ، دیپلماتیک ، محل کار ، اجتماع و امور خانوادگی باشد. اصطلاح “واسطه گری یا دلالی ” به طور کلی به هر نمونه ای اشاره دارد که در آن شخص ثالث به دیگران کمک می کند تا به توافق برسند.

دلالی یا واسطه گری در صنایع مختلفی از جمله خدمات بیمه،املاک و مستغلات،کارگزاری سهام،خودرو گرفته تا در سطح بین الملل و ارتباط دولت ها واسطه گری در حال تبدیل شدن به یک راه حل صلح آمیزتر و پذیرفته شده بین المللی برای خاتمه درگیری ها و شکل گیری روابط صلح جویانه است.

تجربه معامله گران حرفه ای بازار

در مقاله این هفته به تجربه معامله‌گران بزرگ بازارهای مالی نگاهی می‌اندازیم. این مقاله چکیده از کتاب جادوگران بازار نوشته D. Schwager است. در این کتاب با معامله‌گران حرفه‌ای مصاحبه شده و از آن‌ها در رابطه با چگونگی تبدیل شدن به یک معامله گر حرفه‌ای سؤال شده است. نکته جالب این کتاب بخش پایانی است که در آن Schwager نتیجه‌گیری کرده که با وجود تفاوت در روش‌های معامله‌گری، اصول اولیه و مشترکی بین تمامی فعالین حرفه‌ای وجود داشته است. در این مقاله سعی می‌کنیم این اصول را به طور خلاصه مرور کنیم. در این کتاب در رابطه با روش‌های معامله‌گری، نحوه یاد گرفتن معامله‌گری در بازار مثل پوزیشن، نوسان گیری در نمودارهای بلندمدت، مدیریت سرمایه و روانشناسی معاملات بحث شده است که می‌تواند برای معامله‌گران تازه‌کار جالب باشد.
“در تهیه این کتاب من به این یقین رسیدم که موفقیت در بازار به جای این که به شانس ربط داشته باشد، به مهارت و نظم معامله‌گر بستگی داشته است. استمرار در معاملات موفق نشان داده که شانس هیچ نقشی در موفقیت معامله‌گران نداشته است.” برگرفته از کتاب جادوگران جدید بازار نوشته Schwager.

تجربه معامله‌گران حرفه‌ای بازار

۱: Michael Marcus

“اگر معامله‌گری زندگی شماست، زندگی طاقت‌فرسا و زجرآوری خواهید داشت. اما اگر زندگی خود را در حالت تعادل نگه دارید، یکی از زندگی‌های شاد و آرام را تجربه خواهید کرد. همه معامله‌گران موفق بازار دیر یا زود به این نکته مهم رسیده‌اند. آن‌ها تعادل را در زندگی خود رعایت کرده‌اند و خارج از دنیای معامله‌گری هم برای خود تفریح پیدا کرده‌اند. اگر در زندگی خود به چیزهای دیگر توجه نکنید، نمی‌توانید در این حرفه دوام بیاورید. در نهایت یا بیش از حد معامله خواهید کرد یا واکنش افراطی به شکست‌های موقتی در این حرفه نشان خواهید داد.”
مشکلی که Michael Marcus به آن اشاره کرده را می‌توان به راحتی با بالا بردن تایم فریم معامله حل کرد. حتی ما در مقالات قبلی آموزش حرفه معامله‌گری هم تأکید داشته‌ایم که شاید بهتر باشد ابتدا به صورت پاره وقت در بازار فعالیت کنید. اگر معامله‌گری تمام زندگی و فعالیت روزانه شما باشد، بیش از حد معامله خواهید کرد و بیش از حد به حجم معاملات توجه خواهید کرد. نباید به معامله‌گری اعتیاد پیدا کنید!

۲: Bruce Kovner

“حجم معامله! معامله‌گری را می‌شناختم که با حجم‌های بزرگ معامله می‌کرد. او همیشه به طور متوسط ده برابر حجم معامله من وارد بازار می‌شد و گاهی در هر سال سرمایه خود را دو برابر می‌کرد، اما با این حال باز هم در پایان سال سرمایه او سر به سر می‌شد! هر وقت که من وارد معامله‌ای می‌شوم، قبل از هر چیز حد ضرر را مشخص می‌کنم. من فقط زمانی می‌توانم شب را راحت بخوابم که بدانم در کجا باید از معامله خارج شوم. حجم معامله با توجه به میزان حد ضرر مشخص می‌شود و حد ضرر هم توسط تحلیل تکنیکال به دست می‌آید.”
این فعال حرفه‌ای در رابطه با سیستم‌های معاملاتی که به طور خودکار معامله می‌کنند (اکسپرت یا روبات های معاملاتی) هم گفته، “مشکل اصلی با سیستم‌های خبره معاملاتی (اکسپرت های معاملاتی)، قوانین معامله‌گری و سرمایه‌گذاری است که هر لحظه در حال تغییر هستند. من زمان زیادی را با توسعه‌دهندگان سیستم‌های خبره (اکسپرت) سپری کرده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام که سیستم‌های خبره معاملاتی به خوبی در این حرفه جواب نمی‌دهند، چون‌که تصمیمات معامله‌گری نیازمند دانش زیادی است و قوانین تفسیر اطلاعات هم همواره در حال تغییر است. از نظر من مهم‌ترین چیز در حرفه معامله‌گری مدیریت ریسک است. بعد از آن تعهد، تعهد و تعهد است که می‌تواند شما را به یک معامله‌گر حرفه‌ای و موفق تبدیل کند. بعضی از معامله‌گران به اشتباه بازار را به یک مسئله شخصی تبدیل می‌کنند. این اشتباه بزرگی است که فکر کنید رفتار بازار می‌تواند یک مسئله شخصی باشد. برای بازار اهمیتی ندارد که شما سود کنید یا ضرر. هر وقت که در معامله‌گری از “کاش” یا “امیدوارم” استفاده کردید، بدانید که بازی را باخته‌اید. چون‌که آرزوی موفقیت در معامله یا امیدواری به آن باعث می‌شود تا شما از فرآیند تحلیل و نقد بازار خارج شوید و دیگر درک درستی از بازار نداشته باشید.”

۳: Paul Tudor Jones

“من زمانی به یک معامله‌گر حرفه‌ای و موفق تبدیل شدم که یاد گرفتم منظم کار کنم و اصول مدیریت سرمایه را هم رعایت کنم. این تجربه سختی برای من بود، به خصوص که تمام توانایی‌هایم به عنوان معامله‌گر را زیر سؤال برده بودم و در عین حال تصمیم گرفته بودم که هیچ وقت از این کار خارج نشوم. من تصمیم گرفته بودم که در این بازار باقی بمانم و بجنگم. من تصمیم گرفتم که منظم عمل کنم و حرفه معامله‌گری را مثل یک کسب‌وکار ادامه دهم.
یکی از مهم‌ترین قوانین معاملاتی این است که دفاع خوبی داشته باشید، نه حمله خوب! من هر روز فرض می‌کنم که هر معامله‌ای که انجام می‌دهم اشتباه است! به همین دلیل می‌دانم که حد ضرر من کجا خواهد بود. من با این کار می‌توانیم بالاترین سطح دراوداون (Drawdown) معاملاتم را تعریف کنم. در ادامه روز هم می‌نشینم و از معاملاتی که در جهت مطلوب من حرکت می‌کنند لذت می‌برم و اگر معامله‌ای در خلاف منافع من حرکت کند، می‌دانم که چگونه بازی کنم و از کجا معامله را ببندم. هیچ وقت مثل یک ابر قهرمان عمل نکنید. همیشه خود و توانایی‌های معاملاتی خود را زیر سؤال ببرید. هیچ وقت احساس نکنید که در کارتان خیلی خوب هستید. همین‌که شما فکر کنید در این کار خوب هستید، همان لحظه شما مرده‌اید! بزرگ‌ترین ضررهای من زمانی ثبت شدند که یک دوره سود خوبی کسب کرده بودم و بعد از آن فکر می‌کردم که واقعاً چیزی بارم است!
مشکل اصلی من در معامله‌گری میزان ضررم نبود، بلکه حجم معاملات من خیلی بیشتر از سرمایه اولیه بود. من چیزی بین ۶۰ تا ۷۰ درصد سرمایه اولیه‌ام را در یک معامله از دست دادم.”

۴: Richard Dennis

این فعال حرفه‌ای در کتاب جادوگران بازار در رابطه با آزمایش معامله‌گران لاک‌پشتی (Turtle Traders) و تجربه جالبی که از این آزمایش به دست آورده توضیح داده و گفته که، “این یک آزمایش فکری بود. ما تا جایی که می‌توانستیم به کارآموزان آموزش دادیم. من فکر می‌کردم که این بهترین روش برای این آزمایش و تجربه بود. من سعی کردم که همه چیز که در رابطه با بازار می‌دانستم را به صورت کُد شده به کار آموزان یاد دهم. ما به کارآموزان کمی از علم احتمال آموزش دادیم و در ادامه مدیریت سرمایه و معامله‌گری را هم آموزش دادیم. نتیجه خیره کننده بود و من از نتیجه کار شگفت‌زده بودم. هر چند که این تجربه موفقیت‌آمیز بود، اما در عین حال ترسناک هم بود!
کلید موفقیت در این حرفه استمرار و نظم است. تقریباً هر کسی می‌تواند لیستی از قوانین را تهیه کند که در ۸۰ درصد موارد به خوبی جواب دهد. اما چالش اصلی در این است که کارآموز به این یقین برسد که باید به این قوانین پایبند باشد، حتی در زمان که اوضاع بد است.
در بررسی معاملات فردی می‌توان گفت که همه چیز به شانس بستگی دارد! اگر شما هر بار که معامله می‌کنید با استراتژی کار کنید که در ۵۳ درصد موارد با موفقیت عمل کند، در بلندمدت شانس موفقیت این استراتژی به ۱۰۰ درصد خواهد رسید. اگر من نتیجه معاملات دو معامله‌گر مختلف را بررسی کنم، هیچ گاه به عملکرد کمتر از یک ساله آن‌ها نگاه نمی‌کنم. چند سال زمان می‌برد تا مشخص شود که چه کسی بهتر از دیگری است.” او در رابطه با معاملات خلاف روندی هم گفته، “من وارد چنین معاملاتی شده‌ام، اما بهتر است که از ورود به معاملات خلاف روندی (اصلاح‌های بازار) خودداری کنید و همیشه پیرو روند معامله کنید.”

۵: Ed Seykota

” در بلندمدت، تکنیک های مدیریت سرمایه به همراه سیستم تحلیل تکنیکال است که کلید اصلی موفقیت شما در بازار محسوب می‌شود. ما معامله‌گران قدیمی داریم و معامله‌گران بی‌پروا، اما کمتر معامله‌گری را پیدا می‌کنید که هم قدیمی بازار باشد هم بی‌پروا و پر ریسک معامله کند! تحلیل‌های بنیادی که در بازار مشاهده می‌کنید معمولاً به درد نمی‌خورند و در قیمت‌ها پیش‌خور شده‌اند. من با روند معامله می‌کنم و بیست سال در این زمینه تجربه دارم. از نظر من اولویت با روند بلندمدت است. بعد از آن باید الگوی نموداری فعلی را پیدا کنید و بعد از آن به دنبال بهترین سیگنال خرید یا فروش باشید. این سه مورد مهم‌ترین اجزای سیستم معاملاتی من هستند. چهارمین نکته مهم تحلیل‌های بنیادی هستند و می‌توانم بگویم که در اکثر مواقع تحلیل‌های بنیادی به ضرر من بوده‌اند.
من سعی می‌کنم معاملات بدم را سریعاً ببندم و آن‌ها را فراموش کنم و به فرصت‌های جدید فکر کنم. به نظر من رمز موفقیتم در علاقه‌ام به بازارهای مالی است. من یک معامله‌گر هستم و این یک تفریح نیست. من معامله‌گری را به عنوان هدف اصلی زندگی‌ام انتخاب کرده‌ام.” او در رابطه با قیمت‌های زنده بازار هم گفته که دریافت لحظه‌ای قیمت‌ها چندان جالب نیست و ترجیح می‌دهد که قیمت‌های بازار در پایان روز معاملاتی را بررسی کند.
از نظر او برخی از معامله‌گران اجازه می‌دهند که احساسات بر آن‌ها غلبه کند، به همین دلیل او در این مصاحبه گفته که “برد یا باخت به خواسته مردم از بازار بستگی دارد. به نظر می‌رسد برخی از مردم دوست دارند که ببازند، به همین دلیل با ضرر کردن به خواسته خود می‌رسند! بسیاری از معامله‌گران نمی‌دانند که احساسات آن‌ها بر منطق غلبه می‌کند و کاری را انجام می‌دهند که احساس خوبی به آن‌ها دست می‌دهد، نه اینکه واقعاً آن کار منطقی باشد.”

۶: Larry Hite

لری معتقد است که سرمایه‌گذاران خرد از این مزیت برخوردارند که می‌توانند صبر کنند و منتظر بهترین فرصت بمانند، در حالی که فعالین حرفه‌ای بازار مثل مدیران صندوق‌ها مجبورند که معامله کنند. از نظر لری هر چند که فعالین حرفه‌ای بازار از مزیت سرعت در معاملات برخوردارند، اما سرمایه‌گذاران خرد هم می‌توانند از مزیت صبر بهره ببرند و همانند یک تک تیرانداز تنها از بهترین فرصت‌ها استفاده کنند. لری در ادامه گفته که او بازار را نمی‌بیند! تنها به ریسک، ریوارد و پول نگاه می‌کند! این حرف او تأکید بر اهمیت نسبت ریسک به ریوارد است. معامله‌گران حرفه‌ای ابتدا ریسک معاملات را بررسی می‌کنند و سپس به بازدهی آن نگاه می‌کنند و اگر نسبت ریسک به ریوارد منطقی نباشد، وارد بازار نخواهند شد.

۷: Marty Schwartz

“من همیشه به افرادی که می‌گویند تا به حال تحلیلگر تکنیکال ثروتمند ندیده‌اند می‌خندم! من به مدت نُه سال تحلیلگر فاندامنتال بودم، اما از وقتی که تحلیلگر تکنیکال شدم به ثروت رسیدم!” این فعال حرفه‌ای و موفق بازار معتقد است که تحلیل تکنیکال مزیت بیشتری نسبت به تحلیل بنیادی یا فاندامنتال دارد. او در ادامه گفته که “یاد بگیرید که ضرر را تحمل کنید. مهم‌ترین کار این است که اجازه ندهید میزان ضررها از کنترل شما خارج شود. همچنین تا زمانی که سرمایه اولیه خود را دو یا سه برابر نکرده‌اید، حجم معاملات را بالا نبرید. اکثر معامله‌گران تازه کار همین که چند معامله سودآور انجام دادند سریعاً حجم معاملات را بالا می‌برند. بالا بردن حجم معاملات تنها ریسک از بین رفتن کل سرمایه را بالا می‌برد.”

۸: Jim Rogers

“یکی از بهترین اصول موفقیت در حرفه سرمایه‌گذاری این است که یاد بگیرید هیچ کاری نکنید! یعنی تا وقتی چگونه یک معامله گر حرفه ای شوم که نیاز نشد دست‌به‌کاری نزنید! اکثر معامله‌گران تازه کار فکر می‌کنند که بهتر از سایرین هستند و همیشه در بازار فعال‌اند. همیشه به دنبال معامله‌ای در بازار هستند. این دسته از معامله‌گران به خود می‌گویند که من آدم باهوشی هستم و سرمایه‌ام را سه برابر کرده‌ام، اما بعد از آن صبر خود را از دست می‌دهند و دوباره وارد بازار می‌شوند. این گروه از معامله‌گران نمی‌توانند یک جا بنشینند و منتظر حرکات قیمتی جدید در بازار بمانند.
من صبر می‌کنم تا پول‌ها یک گوشه‌ای جمع شوند و بعد از آن وارد بازار می‌شوم و آن‌ها را جمع می‌کنم. در این مدت هیچ کاری انجام نمی‌دهم. حتی معامله‌گرانی که در بازار ضرر هم می‌کنند، سریعاً می‌خواهند دوباره معامله کنند و ضررها را جبران کنند. این کار اشتباهی است! باید صبر کنید تا یک فرصت خوب پیدا شود و بعد از آن معامله کنید!”

۹: Mark Weinstein

“معامله‌گری ترکیبی از تجربه و غریزه است. من از همه متدهای تحلیل تکنیکال استفاده می‌کنم، اما در زمان تفسیر آن‌ها طبق غریزه عمل می‌کنم. من هیچ‌وقت به سیستم‌های ریاضی که بازار را به یک مدل بررسی می‌کنند، اعتقادی ندارم. من از ذهن خودم به عنوان سیستم استفاده می‌کنم و به طور مستمر ورودی‌های این سیستم را تغییر می‌دهم تا به یک خروجی برسم – سود!”

۱۰: Dr. Van K. Tharp

“معامله‌گران حرفه‌ای و تراز اولی که با آن‌ها کار کرده‌ام، همیشه حرفه خود را با مطالعه عمیق بازار شروع کرده‌اند. آن‌ها مدل‌های معاملاتی را توسعه داده‌اند و از لحاظ روحی و روانی به قدری تمرین کرده‌اند که به این اعتقاد رسیده‌اند که در بازار موفق خواهند شد. آن‌ها با رسیدن به این درجه هم اعتماد به نفس لازم و هم تعهد لازم برای موفقیت در بازار را به دست آورده‌اند.”

۱۱: Bill Lipschutz

“من فکر نمی‌کنم که برای کسب سود مستمر در بازار نیاز به این چگونه یک معامله گر حرفه ای شوم باشد که بازار را در بیشتر از ۵۰ درصد موافق درست پیش‌بینی کنید! شما برای کسب سود مستمر در بازار تنها باید بین ۲۰ تا ۳۰ درصد مواقع بازار را درست پیش‌بینی کنید.” تأکید این معامله‌گر حرفه‌ای نه تنها بر تحلیل درست بازار بلکه به مدیریت درست معاملات است! اگر مدیریت معامله و مدیریت سرمایه به درستی انجام شود، حتی با ۲۰ تا ۳۰ درصد پیش‌بینی درست هم می‌توان سود مستمری را کسب کرد.

۱۲: Randy McKay

“من هیچ‌وقت سعی نمی‌کنم که از کف خرید کنم و از سقف فروش بزنم. حتی اگر بتوانید کف بازار را تشخیص دهید، بازار می‌تواند چندین سال در کف قیمتی باقی بماند و سرمایه شما را راکد نگه دارد. شما نباید پیش از شروع حرکت اصلی بازار وارد معامله شوید. بهتر است که پیش از ورود به معامله منتظر شروع حرکت بازار بمانید و بعد از آن وارد معامله شوید.”

۱۳: William Eckhardt

“یا معامله به حدی خوب است که باید با تمام حجم ممکن وارد بازار شد و یا اینکه اصلاً معامله نکرد!” این فعال حرفه‌ای و تراز اول دنیا معتقد است که نباید معاملات بد را با کاهش حجم توجیه کرد. اگر سیگنالی خوب نیست، بهتر است که از آن چشم پوشی کنید.
“من تا به حال رابطه‌ای بین معاملات خوب و هوش پیدا نکرده‌ام. برخی از معامله‌گران حرفه‌ای بازار واقعاً باهوش هستند، اما تعدادی از آن‌ها انسان‌هایی با هوش معمولی هستند. به غیر از اینکه سطح متوسط هوش برای معامله‌گری کافی است، باید به کنترل عواطف و احساسات هم توجه کرد. وسوسه بالا بردن تعداد معاملات موفق به ضرر معامله‌گر است. درصد موفقیت معاملات ارتباط کمی با عملکرد معامله‌گر دارد و شاید حتی بالا بودن تعداد معاملات نشانگر ضعف معامله‌گر باشد.”

۱۴: Monroe Trout

“بسیاری از معامله‌گران و سرمایه‌گذارانی که تازه وارد بازار می‌شوند، هیچ مزیتی نسبت به سایرین ندارند. آن‌ها تنها به این خاطر وارد بازار شده‌اند که کارگزار آن‌ها گفته که روند بازار صعودی است. این مزیت نیست. با این حال بایستی حقیقت را قبول کرد که اکثر سرمایه‌گذاران خرد هیچ گاه آن قدر در بازار نخواهند ماند که بتوانند عملکرد سیستم معاملاتی خود را ارزیابی کنند. اکثر سرمایه‌گذاران خرد و تازه وارد یا بیش از حد معامله می‌کنند و یا اینکه با سرمایه ناچیزی وارد بازار شده‌اند.”

۱۵: Stanley Druckenmiller

“من چیزهای زیادی از چگونه یک معامله گر حرفه ای شوم جورج سورس یاد گرفته‌ام اما شاید مهم‌ترین آن‌ها این است که، مهم نیست پیش‌بینی شما از آینده بازار درست بوده یا غلط! چیزی که اهمیت دارد میزان سودی است که شما در پیش‌بینی‌های درست خود بدست آورده‌اید و میزان ضرری است که در پیش‌بینی‌ها اشتباه متحمل شده‌اید!”

۱۶: Victor Sperandeo

این فعال حرفه‌ای بازار در رابطه با یکی از معامله‌گران تازه کار بازار گفته، “وقتی که او از معامله خارج شد، به طور عجیبی احساس آرامش می‌کرد، در حالی که ۷۰ درصد سرمایه اولیه خود را از دست داده بود! هیچ چیز این اتفاق منطقی نیست! برای مدیریت احساسات باید میزان ضرر را از پیش تعیین کرد تا به این اندازه تحت فشار روحی نبود.” تأکید این معامله‌گر حرفه‌ای به استفاده از حد ضرر است که می‌تواند معامله‌گر را از بحران‌های احساسی و عاطفی در حرفه معامله‌گری دور کند.

۱۷: Tom Basso

“هر وقت که ضررهای من به تدریج کاهش می‌یابند و در نهایت به سر به سر معامله می‌رسم، روحیه من بالا می‌رود. من همیشه ضررهایم را در سطح قابل مدیریتی نگه می‌دارم و همواره با حساب‌های کوچک کار می‌کنم. پولی که به معاملات وارد می‌کنم معمولاً پولی است که اگر از بین برود هم زندگی مرا مختل نمی‌کند.
من توصیه می‌کنم که معامله‌گران به هر کدام از معاملات خود به عنوان یکی از هزار معامله بعدی نگاه کنند! اگر معامله‌گر به این نتیجه برسد که بیش از یک معامله انجام خواهد داد، دیگر اهمیتی ندارد که معامله خاصی با حد ضرر بسته شود یا با حد سود! چون‌که این تنها یکی از هزار معامله‌ای است که شما انجام خواهید داد. علاوه بر این شما عادت خواهید کرد که معاملات را به یکدیگر ربط ندهید!”

ضریب اهرمی – لوریج (Leverage)

قبل تر در مطلبی با عنوان مفاهیم پایه در بازار فارکس به طور مختصر لوریج یا ضریب اهرمی را معرفی کردیم. حال چگونه یک معامله گر حرفه ای شوم به طور مفصل و با ذکر مثال هایی سعی می کنیم مطلب را واضح تر برای شما بیان کنیم.

در این مطلب می خوانید:

لوریج (Leverage)

اهرم، ضریب اهرمی یا لوریج ابزار مهمی در بازار فارکس است که توسط بروکر ها یا همان کارگزاری ها در اختیار معامله گران قرار می گیرد تا معامله گران یا همان تریدر ها بتوانند با مقادیر بزرگتری نسبت به موجودی حساب خود وارد یک معامله شوند. زمانی که لوریج حساب معاملاتی شما بر روی ۱:۱۰۰ (یک به صد) باشد شما می توانید با موجودی حساب ۱ دلار وارد یک معامله ۱۰۰ دلاری شوید. در واقع می توان گفت با ضریب ۱:۱۰۰ قدرت معامله حساب شما ۱۰۰ برابر می شود. بروکر های مختلف مقادیر متفاوتی از لوریج را ارائه می دهند.

مثال از عملکرد ضریب اهرمی

در نظر بگیرید شما می خواهید یک معامله ۱۰۰۰ دلاری انجام دهید. در این وضعیت اگر لوریج شما ۱:۱۰۰۰ باشد تنها موجودی ۱ دلار نیاز است. اگر لوریج شما ۱:۱۰۰ باشد تنها ۱۰ دلار موجودی نیاز دارید و اگر ۱:۵۰۰ باشد تنها ۲ دلار موجودی در حساب خود باید داشته باشید. در واقع شما باید توجه به موجودی حساب خود و مقدار ضریب اهرمی حساب معاملاتی، محاسبه کنید تا چه حجمی می توانید وارد معاملات شوید.

ضریب اهرمی

ضریب اهرمی، خوب یا بد

با توجه به مطالبی که قبل تر گفته شد، ضریب اهرمی یا لوریج این قدرت را می دهد تا چندین برابر موجودی حساب خود وارد معامله شوید. بیان این مطلب ضروری است که شما به همین میزان هم ریسک معامله یعنی سود و ضرر خود را نیز زیاد می کنید. این موضوع که شما می توانید مثلا تا ۵۰۰ برابر سرمایه خود وارد معامله شوید طبیعتا باعث می شود با یک اشتباه کوچک خیلی سریعتر موجودی حساب خود را صفر کنید و اصطلاحا کال مارجین شوید. اهرم بالا این قدرت را در حساب شما ایجاد می کند تا با حجمی بیشتر از مقادیر معمولی وارد معامله شوید و این حجم زیاد یعنی حجم سود و ضرر بیشتر برای شما.

شما با یک حساب ۲۰۰ دلاری و لوریج ۱:۱۰۰ نمی توانید بیشتر از حدود ۰.۲ لات معامله کنید. در این حالت هر پیپ حرکت قیمت ۲ دلار سود یا ضرر می سازد. شما در همین حساب با لوریج ۱:۱۰۰۰ می توانید ۲ لات معامله کنید یعنی هر پیپ حرکت قیمت ۲۰ دلار! بدیهی است اگر در جهت مورد تحلیل شما حرکت کند سود سرشاری عاید شما می شود ولی در صورت اشتباه به سرعت و در چند حرکت حساب ۲۰۰ دلاری شما صفر می شود!

نکته مهم این است که برای هر معامله و مقدار پیپ که سود یا ضرر می کنید ضریب اهرمی یا لوریج هیچ تاثیری در مقدار ارزش هر پیپ ندارد. خیلی از افراد تصور می کنند اگر ۱۰ پیپ سود کنند و ضریب اهرمی بالاتری داشته باشند مقدار بیشتری دلار درامد دارند!

ضریب اهرمی چقدر باشد؟

این طور به نظر می رسد با توجه به مطلب قبلی و مثال های گفته شده درک کرده اید این ابزار چقدر خوب و چقدر بد است! حال اینکه این ضریب چقدر باشد بستگی به شما دارد ولی در حد توصیه می توانیم بگوییم حداقل در اوایل کار و با تجربه کم تا جای ممکن این مقدار را کم کنید. کمترین مقدار در بروکر های مختلف متفاوت است و ممکن است ۱۰، ۲۵ یا ۵۰ باشد که برای شروع مناسب است. بعد از کسب تجربه و زمانی احساس کردید اکثر معاملات شما سود آور است می توانید این مقدار را زیاد کنید تا با حجم های بیشتری وارد معامله شوید.

لوریج

تغییر لوریج (Leverage)

برای تغییر مقدار لوریج ، باید وارد سایت بروکر خود شوید و در قسمت مشخصات حساب تجاری یا دمو خود این مقدار را تغییر دهید. تغییر این مقدار معمولا دارای تاییدیه های دو مرحله است یعنی معمولا از طریق ارسال پیامک یا ایمیل و وارد کردن کد ارسالی تغییر می کند. امیدواریم تا حدی توانسته باشیم درباره این موضوع بسیار با اهمیت شما را راهنمایی کرده باشیم. برای آشنایی بیشتر می توانید به دوره الفبای فارکس مراجعه کنید.

پنج راه موفقیت در بازار فارکس که باید بشناسید

با درود فراوان، در این مقاله با شما خواهم بود تا پنج راه موفقیت در بازار فارکس رو به شما معرفی کنم. خوندن این مقاله وقت زیادی رو از شما نمی‌گیره، ولی در عوض اطلاعات خوبی رو برای بهبود عملکردتون در این مسیر پیدا خواهید کرد.

برای درک بهتر دلیل شکست معامله‌گران در بازار فارکس می‌تونید مقاله چهار دلیل شکست معامله گران فارکس رو مطالعه کنید. در نظر داشته باشید شما هر هدفی رو در زندگی برای خودتون تعیین می‌کنید، براش برنامه‌ریزی می‌کنید، برای اون استراتژی تعیین می‌کنید و قطعا بعضی از تهدید و فرصت‌ها رو هم مشخص خواهید کرد.

پنج راه موفقیت در بازار فارکس که باید بشناسید

شما ۲۴ ساعت هر روز و ۷ روز هفته رو برای هدفی که گذاشتید تلاش می‌کنید. حتما همه‌ی تلاش‎‌تون رو می‌کنید بیشتر یاد بگیرید، احتمالا ساعت ۶ صبح بیدار می‌شید و ساعت ۱۲ شب می‌خوابید.

فارکس سرگرمی شما نیست!

نکته مهمی که در رابطه با بازار فارکس وجود داره این هست که وقتی در مورد تجارت موفق در فارکس فکر می‌کنیم، بدون هیچ تلاشی، هیچ گونه یادگیری، هیچ هدفی، هیچ برنامه‌ای، هیچ چشم‌اندازی و هیچ تجربه‌ای نمیشه توی یک روز مثلا به دو میلیون دلار رسید!

پنج راه موفقیت در بازار فارکس که باید بشناسید

فارکس سرگرمی شما نیست

متاسفانه این تصور غلط (یک شبه پولدار شدن در فارکس) رو خیلی از افراد دارند و به همین خاطر نه‌تنها به موفقیتی در این رابطه نمی‌رسند، بلکه شکست هم می‌خورند. بنابراین شما باید با فارکس مثل یک کسب‌و کار رفتار کنید. برای موفقیت در تجارت و بازار فارکس، ما فقط کاری رو انجام می‌دیم که برای موفقیت توی بقیه مشاغل و یا جنبه‌های دیگه‌ی زندگی‌مون انجام می‌دیم.

هدف‌تون رو مشخص کنید

وقتی قصد انجام کاری رو دارید، قطعا برای اون یک هدفی رو تعیین می‌کنید. حتی اگه به مسافرت هم بخواید برید یک مقصدی رو برای خودتون تعیین خواهید کرد. تصور کنید برای انجام کاری هدفی نداشته باشید و برای مسافرتی که قصد دارید برید مقصدی رو تعیین نکنید؛ چه اتفاقی می‌افته؟ به احتمال زیاد نمی‌تونید راه خودتون رو مشخص کنید و تشخیص بدید؛ چون از قبل برای اون هیچ فکر و برنامه‌ریزی‌ای نداشتید. اگه قصد دارید تبدیل به یک معامله‌گر موفق بشید، باید اول هدف خودتون رو مشخص کنید. هدف‌هایی که از این کار دارید باید روی کاغذ پیاده بشن!

قشنگ مشخص کنید که در چه تاریخی می‌خواید به چه درآمدی در فارکس برسید. این‌طور نباشه که توی ذهن خودتون بگید من میخوام ماهی یک میلیون دلار از فارکس درآمد داشته باشم.

نه این‌ مدل به شما کمکی نمی‌کنه! دقیق هدف رو مشخص کنید و بگید در چه تاریخی شما از فارکس ماهی یک میلیون دلار درآمد خواهید داشت. به طور مثال بگید من در اکتبر 2020 باید به یک معامله‌گر تبدیل بشم و ماهیانه یک میلیون دلار درآمد از بازار فارکس کسب کنم.

فکر می‌کنم با این روش تکلیف‌تون با خودتون بیشتر مشخص میشه. حالا دارید به این فکر می‌کنید که اگه هدف مشخص باشه کافیه و من با هدفی که تعیین کردم می‌تونم توی این بازار موفق بشم؟

قطعا میگم هدف به تنهایی کافی نیست! برنامه‌ی شما بعد از هدفی که تعیین می‌کنید نقش اساسی رو در موفقیت‌تون بازی می‌کنه. در واقع شما مسیر رو می‌دونید و حالا باید به دنبال یک راه باشید تا به یک معامله‌گر موفق تبدیل بشید. موفقیت در بازار معاملات فارکس با برنامه اتفاق می‌افته!

پنج راه موفقیت در بازار فارکس که باید بشناسید

برای موفقیت در فارکس باید برنامه داشته باشید بهترین مثالی که در این رابطه می‌تونم برای شما بزنم توجه به زندگی یک ورزشکار هست.

یک ورزشکار هر روز تمرین می‌کنه، صبح از خواب بیدار میشه و روی خودش کار می‌کنه به این دلیل که یک هدف داره، یک رویا داره، و قطعا اون به یک برنامه نیاز داره. درست مثل یک ورزشکار، ما باید یک برنامه برای خودمون تدوین کنیم، هر روز بیشتر و بیشتر تلاش کنیم و این‌طور بگم که رفتارمون دقیقا مثل بهترین معامله‌گران و تاجران موفق توی دنیا باشه.

ما به عنوان یک تاجر و معامله‌گر، باید شبیه به یک متخصص رفتار کنیم. به این نکته توجه کنید که به عنوان یک معامله‌گر مسئولیت اصلی شما پیدا کردن بهترین فرصت برای معامله جهت موفقیت در بازار فارکس خواهد بود.

باید به عنوان یک معامله‌گر بهترین فرصت رو برای تجارت پیدا کنید تا پول خودش به سمت شما حرکت کنه. من در ادامه سه راهکار و در واقع سه گام رو به شما معرفی می‌کنم تا با استفاده از اونها بتونید بهترین فرصت رو برای معامله در بازار فارکس پیدا کنید.

تصور کنید 7 صبح به وقت گرینویچ از خواب بیدار شدید. برای قدم اول باید روند بازارها رو از روز قبل باید بررسی کرده باشید و به طور مثال اگه قصد خرید طلا رو دارید، اون رو بررسی کنید و برای آینده اون و کاری که باید براش انجام بدید، یک طرحی رو خلق کنید.

در واقع با این کار برنامه خودتون رو سازماندهی می‌کنید. برای قدم دوم یک کتاب یا یک مقاله در مورد اقتصاد، بازار، تحلیل و سایر موارد بخونید. چون این کار به شما کمک می‌کنه تا بهتر از قبل باشید.

مطمئنا چیزهای زیادی هست که ما نمی‌شناسیم، ما به نوعی نمی‌تونیم بازار رو به خوبی بشناسیم و پیش بینی کنیم. اما قدرت این رو داریم که خودمون رو بهتر بشناسیم و برای همه‌ی سناریوهای بازار کاملا آماده باشیم.

بازارهایی در حال ظهور هستند که ما باید هر لحظه برای اونها خودمون رو آماده کنیم. گام سوم برای شما می‌تونه تجزیه و تحلیل باشه. شما باید اطلاعات شرکت‌ها و اقتصادها رو تجزیه و تحلیل کنید.

اگه بخواید مثل یک قمارباز رفتار کنید و هیچ چیزی رو تجزیه و تحلیل نکنید، باز هم احتمال موفق شدن دارید؟ قطعا احتمال موفقیت شما خیلی خیلی پایین میاد. بنابراین باید شاخص‌های اقتصادی، نرخ بهره، سیاست‌های مالی، نمودارها و هر چیزی که در موردش فکر می‌کنید رو بررسی کنید.

باید شخصی مثل وارن بافت رو الگوی خودتون قرار بدید! چون شغل شما اینه و وظیفه‌‌ی شماست که گزارش‌های مالی و اظهارنامه‌‌های مالی همه‌ی شرکت‌های آمریکایی و خارجی رو هر روز برای پیدا کردن بهترین فرصت جهت تجارت و سرمایه‌گذاری بررسی کنید.

برای پیشرفت در فارکس چه باید کرد؟

پنج راه موفقیت در بازار فارکس که باید بشناسید

برای پیشرفت در بازار فارکس باید برنامه ریزی داشته باشید

برای تبدیل شدن به بهترین و موفق‌ترین تاجر فارکسی که تا به حال بوده، باید برای یادگیری خودتون یک برنامه داشته باشید. به طور مثال، شما باید مدیریت ریسک، اقتصاد، تحلیل فنی، تحلیل بنیادی و سایر موارد موردنیاز رو یاد بگیرید.

پس شما باید هر روز این کار رو بدون وقفه انجام بدید. با این اوصاف شما هر روز باید داده‎‌ها رو تحلیل کنید، سایت‌های اخبار فارکس را چک کنید، بیانیه‌های درآمد رو مطالعه کنید، بهترین‌ها رو پیدا کنید، چیز جدیدی یاد بگیرید و با انجام همه‌ی این کارها، تبدیل به یک معامله‌گر موفق در فارکس بشید.

خودتون رو برای موفقیت در فارکس تربیت کنید!

همون‌طور که متوجه شدید برای موفقیت در این حوزه به هیچ عنوان نباید از یادگیری دست بکشید. بازارهای مالی و مخصوصا فارکس هیچ قاعده و قانون ثابتی ندارند و کاملا انعطاف‌پذیر هستند. ما در این بازار چگونه یک معامله گر حرفه ای شوم نمی‌تونیم پیش‌بینی دقیقی داشته باشیم، اما باید راهی که موفق‌ترین تاجران و معامله‌گران رفتند رو بریم.

تاجران و معامله‌گران بزرگ در فارکس روی دانش خودشون کار می‌کنند، تحلیل درستی دارند، احساسات خودشون رو کنترل کرده و با این کارها احتمال ضرر رو کاهش میدن. توجه داشته باشید که در این راه هیچ قانون ثابتی وجود نداره و ما باید قوانین متغیر رو بدونیم. این بهترین راه ممکن برای یک معامله‌گر فارکس محسوب میشه.

ذهنیت بزرگ داشته باشید

پنج راه موفقیت در بازار فارکس

زمانی که بعضی افراد وارد بازار فارکس میشن، فکر می‌کنند که توانایی این رو دارند که هر روز یک میلیون دلار دریافت کنند، بدون اینکه حتی پولی پرداخت کنند. درسته، توی بازار فارکس امکان این کار وجود داره، می‌تونید پول بدست بیارید، می‌تونید ثروتمند بشید، می‌تونید به رویاهای خودتون برسید.

همه‌ی ما می‌دونیم که این واقعیت وجود داره. این بهترین و راحت‌ترین راه ممکنه. حالا سوال پیش میاد که چطور این اتفاق می‌افته؟ همون‌طور که گفتم با بازار فارکس مثل یک کسب‌و کار رفتار کنید، نه یک مکان برای شرط بندی کردن.

عجیبه که بعضی از افراد میخوان حساب خودشون رو در عرض یک ماه دو برابر کنند. فرض کنید ۱۰۰۰ دلار دارید و قصد دارید اون رو دو برابر کنید و در عرض یک ماه ۱۰۰۰ دلار بگیرید. مقدار اون ۱۰۰۰ دلار هست و درصد اون هم ۱۰۰ درصد میشه.

حالا وضعیتی رو تصور کنید که در حساب تجاری‌تون یک میلیون دلار دارید، آیا دوست دارید اون رو در عرض یک ماه دو برابر کنید؟ یک میلیون دلار و صددرصد از میزان سپرده‌ی شما! مهم نیست، اما اگه پولتون رو از دست بدید چی؟ هزار دلار یا یک میلیون دلار، خیلی فرقی نداره! شما می‌خواید در عرض یک ماه صددرصد درآمد داشته باشید، اما آیا می‌تونید همه‌ی پولتون رو از دست بدید؟

این یک بازی صددرصد به صددرصد هست و شما باید همه‌ی برآوردهای لازم رو براش انجام بدید. وقتی می‌خواید با پول کار کنید به این فکر باشید که این پول برای شما نیست. سعی کنید احتمال از دست دادنش رو به حداقل برسونید”

لطفا برای موفقیت در بازار فارکس بزرگتر فکر کنید. اگه دو هزار دلار دارید، به دو میلیون دلار فکر کنید و یک برنامه برای اون خلق کنید. اگه شما بتونید از تراز خودتون، دو درصد سود به صورت ماهیانه به دست بیارید، با تاثیر ترکیبی شما می‌تونید بعد از پنج سال یک میلیاردر بشید. اما اگه ۱۰۰ درصد از تراز خودتون رو به دست بیارید و در ماه آینده اون رو از دست بدید، با این کار فقط خودتون رو متوقف می‌کنید.

همه‌ی ما می‌دونیم این بازار هیجان زیادی داره و در جریان هستیم که با یک کلیک میشه میلیون‌ها دلار بدست آورد. از همه مهم‌تر ما این موضوع رو هم می‌دونیم که میشه مثل امثال وارن بافت زندگی کرد و فارکس بهترین فرصت برای رسیدن به رویاهایی که داریم هست. اما باید به این نکته توجه کنیم که فارکس بازی نیست و باید مثل یک کسب‌و کار اون رو جدی بگیریم.

بنابراین توصیه آخر من به شما این هست که سعی کنید با ذخیره‌ی پولی که دارید و با معامله‌ی مداوم ، تبدیل به یک تاجر میلیونر و قدرتمند بشید. سپاسگزارم که تا انتهای مقاله‌ی پنج راه موفقیت در بازار فارکس همراه بنده بودید. امیدوارم که از این مقاله بهره لازم رو برده باشید و باعث افتخار ماست که نظرات خودتون رو با مجموعه آموزش فارکس به اشتراک بذارید.

اهمیت استراتژی خروج 3

اهمیت استراتژی خروج 3

بر اساس اطلاعاتی که در قسمت اول ودوم این مجموعه مورد بحث قرار دادیم؛ روش شخصی ام را در مدیریت خروج در معاملات میان روزی کوتاه مدت به بحث می گذارم.

بهترین راه برای این کار این است که ابتدا ببینیم هدف من از معامله گری چیست، چطور حرکت بازار را انتخاب می کنم و چه نیازهای روانشناسی دارم که باید با دیدن مدیریت معامله و خروجها ارضا شود.

در ابتدا، با معاملات روزانه ام می خواهم به چه چیزی برسم؟

هدف نهایی من رسیدن به در آمد ثابت است. من نوسان گیری نمی کنم که با معاملات گلهای بزرگی بزنم. البته اگر بشود، خوب است ولی هدفم این نیست.

I am not swinging for the big home run trades

من برای کسب درآمد مستمر معامله گری می کنم، پذیرفته ام که همه روز ها با سود به پایان نمی رسد، ولی باید ببینم که در هفته و بدون شک در ماه سودده بوده ام. پس نمی توانم منتظر حرکتهای بزرگ شوم. سوینگهای کوچک را معامله می کنم و به دنبال درآمد مستمر هستم.

بنابراین در تدوین استراتژی خروجم باید به الزامات درآمد مستمر، یعنی در صد بالای معاملات برنده، توجه کنم.

و کنترل سختگیرانه ریسک، در طراحی استراتژی خروج فاکتورهای مهمی هستند. در برخی موارد معامله گران فکر می کنند که این الزامات بر ضد همدیگر اند. در صد بالای معاملات موفق با وسیع کردن حد توقف بدست می آید و این با شرایط ما ممکن نیست، چرا که ما باید ریسک را در کمترین میزان ممکن نگه داریم. من پذیرفته ام که ماهیت آرایشهای معاملاتی من حضور در نواحی حمایت و مقاومت، برای اطمینان از ورود با احتمال موفقیت بالاست. در چنین حالتی، حد ضرر های من می تواند تا جایی که حرکت بازار اجازه می دهد تنگ شود. به علاوه، برای حداقل کردن ریسک، هیچ معامله ای که شخصیت معاملاتی من را در خطر قرار دهد مجاز نمی باشد. میانگین نسبت برد به باخت باید طوری تحت کنترل باشد که میانگین ضرر به آسانی با میانگین سود پوشش داده شود. و نباید به گونه ای باشد که یک ضرر همه سود یکی از روزهای سودده را بپوشاند.

بازار من چگونه حرکت می کند؟

یکی از خوانندگان اخیرا می پرسید که آیا من به اینکه می گویند ” روند دوست شماست” اعتقاد دارم؟

خوب، اگر این گفته درست باشد ، من فکر می کنم که در واقع دوست بی وفایی است. به نظر من معامله گری در جهت روند از نظر روانشناسی بسیار مشکل است، چرا که درصد معاملات برنده پایینتر است و معامله گران روند باید حرکات بریده بریده را به انتظار یک حرکت بزرگ تحمل کنند.

عقیده متداول دیگر این است که در بازارهای فارکس روند خوبی دارند.شاید در چارچوبهای زمانی بزرگ صحیح باشد، ولی در چارچوب زمانی کوچک که من در آن معامله می کنم، این طور فکر نمی کنم.

این بازارها به جای اینکه رونددار باشند، زمان بیشتری را در حالت خنثی یا حرکت بازار متلاطم سپری می کنند. البته وقتی روند به خود می گیرند ممکن است حرکات بزرگی انجام دهند.

پس بر اساس این دیدگاه من از بازار و چارچوب زمانی معاملاتی ام ، باید استراتژی خروجی داشته باشم که بر ظاهر شدن روند ها متکی نباشد. شاید در این حالت، هدفهای قیمتی از پیش تعیین شده استراتژی بهتری باشد.

ولی درمورد روانشناسی من چطور؟ باید برای ارضای آن چه کاری انجام دهم، و آیا آن با اهداف من و نگاه من به بازار منطبق است؟

اول اینکه، من از ضرر متنفرم، ولی بیشتر از آن از ضرر های غیر ضروری متنفرم. پس با هر ضرری که سیستم به من بگوید از بازار خارج می شوم تا مطمئن باشم که ضرر بیشتر از میزان ضروری آن نخواهد شد. در هیچ شرایطی اجازه نخواهم داد که بی نظمی باعث شود که ضرر بزرگتر از حد ضرر از پیش تعیین شده مان شود. پس به استراتژی خروج مشخص و واضحی نیاز دارم، و تمرکز کامل در یک معامله تا مطمئن شوم که ریسک در هر طرح معاملاتی را مدیریت کنم.

دوم اینکه، هیچ چیز برای من بدتر از این نیست که ببینم یک معامله در سود رفته به ضرر برود. خوشحال می شوم اگر این یک اصلاح باشد و من با سودی کوچک از آن خارج شوم. خوشحال می شوم اگر این یک اصلاح باشد و من سر به سر خارج شوم. ولی اگر در سود باشد و اصلاح کند و من اجازه دهم که به ضرر برود، من در کارم در مدیریت این معامله شکست خورده ام. بنابراین باید به دنبال انتقال سریع حد ضرر به نقطه سر به سر باشم.

و سوم اینکه، اگر چه دوست دارم همه حرکات بزرگ بازار را بگیرم، خیلی ناراحت نخواهم شد اگر همه حرکت را معامله نکنم. خوشحال خواهم بود اگر سودهای کوچک مستمر خارج از روند را در هر نقطه ورود با احتمال بالا بدست آورم.

هر سه این الزامات روانی همانطور که قبلا هم توضیح داده شد، با اهداف من و دید من از جهت بازار ، سازگار است. استراتژی که کنترل ریسک سخت گیرانه دارد، انتقال حد ضرر به نقطه سربه سر در آن سریع است و برداشت سود در اهداف قیمتی از پیش تعیین شده انجام می شود.

پس الزامات عمومی استراتژی خروجی را تعیین کردیم که اهداف ما، دید ما از بازار و نیازهای روانی مان را تامین کند. اکنون به جزئیات بیشتری از آن توجه می کنیم.

مدیریت حد ضرر اولیه

  1. 1- حد ضررهای اولیه باید تنگ، ولی فراتر از نویز باشند، در حالت ایده آل فراتر از سوینگ های بالا یا پایین و یا بالا یا پایین شمع ورودی، بسته به اینکه حرکت بازار چگونه است باشند. موقعیت حد ضرر باید طوری باشد که اگر معامله به آن نقطه برود یعنی آرایش معامله یا زمان بندی آن غلط بوده است، و من واقعا باید خارج از معامله باشم. اگر بازار جریان خوبی ندارد، و همپوشانی شمعها قابل توجه است، حدضرر ها را بدلیل نفوذ های کوچک در حد یک یا دو پیپ به حد ضرر، چند پیپ دورتر در نظر بگیرید.
  1. 2- ماهیت ورود های من بگونه ای است که، اگر معتبر باشند، به سرعت در جهت مورد نظرم حرکت خواهند کرد.
  2. 3- بنابراین برای حداقل کردن اندازه متوسط ضرر ، می توانم قبل از ثابت شدن حدضرر با توجه به قوانین حرکت قیمت و یا قوانین زمانی زیر از معامله خارج شوم:

الف- اگر حرکت قیمت نشان دهد که آرایش معامله دیگر معتبر نیست، قبل از حد ضرر از معامله خارج خواهم شد. این شامل هر نشانه ای از کند شدن قابل توجه قیمت، یا کاهش مومنتوم، یا نشانه هایی از برگشت قیمت است. اگر قیمت یک آرایش ورود دیگر را نشان دهد، من همیشه قادر خواهم بود که دوباره وارد شوم، ولی بهتر است که بیرون از بازار منتظر یک ورود مجدد معتبر باشم، به جای اینکه فقط امید داشته باشم که معامله جاری کار کند.

ب- در هرمرحله که نسبت به اعتبار سیگنال ورودم شک کردم از بازار خارج می شوم و دوباره برآورد می کنم، به جای اینکه منتظر باشم که حد ضرر فعال شود یا به هدف برسد.

ج- بعد از هر دوره زمانی معقولی که طی شود (سه شمع، اما انعطاف پذیر بسته به حرکت قیمت) و قیمت در آن به موقعیت سوددهی نرسد، من خروج یا تنگ کردن حد ضرر در صورتی که حرکت قیمت اجازه بدهد را در پیش می گیرم.

د- با معاملات برخلاف روند بسیار سخت گیرانه تر و با در نظر گرفتن خروج زود هنگام رفتار می کنم.

مدیریت خروج فعال

  1. 1- انتقال سریع حد ضرر به نقطه سر به سر به محض اینکه قیمت کاهشی را در مومنتوم نشان بدهد. اگر قیمت به آرامی به سمت سوددهی حرکت کند، در صورتی که قیمت اجازه تنگ چگونه یک معامله گر حرفه ای شوم کردن حد ضرر را به نقطه سر به سر را بدهد برای این کار اقدام کنید. هر دو این کارها ممکن است قبل از حرکت قیمت در جهت مورد انتظار باعث فعال شدن حد ضرر در یک اصلاح شود. اشکالی ندارد، آن را می پذیرم. وقتی از بازار خارج شده باشم می توانم آرایش ورود را مجددا بیطرفانه بررسی کنم، و اگر کارآمد باشد مجددا وارد شوم. و اگر دوباره وارد نشدم و قیمت بدون من به راه افتاد، برایم اهمیتی ندارد. من این موقعیت را از دست دادم ولی بیرون آمدن کار درستی بود. اصلاح می توانست در خلاف جهت ادامه پیدا کند و حد ضرر مرا با ضرر بیشتری فعال کند . من ریسکم را حداقل کردم. من خوب معامله گری کردم.

چند قسمتی ها :

  1. 1- برای درآمد مستمری که الزاماتش را ذکر کردیم، استراتژی خروج اولیه من هدفهای قیمتی از پیش تعیین شده خواهد بود . در هر قسمت از معاملات چند قسمتی انعطاف بیشتری از خود نشان خواهیم داد.
  2. 2- قسمت اول همیشه با یک سطح برداشت سود کار خواهد کرد. موقعیت هدف بسته به برآورد من از حرکت قیمت انعطاف پذیر است، ولی معمولا سطح حمایت یا مقاومت بعدی اصلی یا جزئی خواهد بود.
  3. 3- قسمت دوم دو حالت زیر را خواهد داشت:

الف- در یک بازار روند دار آرام، این قسمت با یک حد ضرر تعقیبی مدیریت می شود، که فراتر از سویینگ بالا یا پایین قرار داده می شود. ممکن است با توجه به حد ضرر در حرکت قیمت چارچوب زمانی کوچکتر در حرکتی قوسی یا ناگهانی تنگتر شود تا قسمتی از آن سود اضافی را قفل یا تضمین کند.

ب- در یک بازار خنثی یا یک بازار متلاطم (چه رونددار باشد چه نباشد)، قسمت دوم با یک سطح هدف که معمولا سطح حمایت یا مقاومت بعدی است خارج می شود. فرض کنید بازار در 70% اوقات روند دار نیست. به این ترتیب این روش خروج پیش فرض خواهد بود. تعقیب حد ضرر تنها در صورتی که بازار بطور واضح در حالت آرام باشد استفاده می شود.

  1. 4- اگر قیمت قبل از رسیدن به هر یک از اهداف از حرکت ایستاد، قسمت اول می تواند در هر صورت خارج شود. به قسمت دوم باید فرصت بیشتری برای رسیدن به هدف داد یا در نقطه سر به سر خارج شد، یا اگر فکر کردیم که برتری از بین رفته است خارج شویم.

اخبار یا اعلام های اقتصادی

  1. قبل از هر خبر یا اعلام اقتصادی که انتظار ایجاد نوسان هست، می توانیم از بازار خارج شویم یا اگر در سود خوبی هستیم حد ضرر ها را تنگ کنیم. اگر احتمال حداکثر نوسان وجود دارد (به عنوان مثال در طی اعلامهای پرداخت غیرکشاورزی ماهانه NFPیا هر تصمیم نرخ مورد توجه)، پس هدف قسمت دوم از بازار از بین خواهد رفت.

در واقع همین طور است، خیلی ساده است ولی انعطاف لازم برای موارد احتیاطی تغییرات بر پایه درک من از جریان بازار را دارد.

برخی از موارد رفع مسوولیت که در مقاله دیگر ذکر کرده بودم را تکرار می کنم. این استراتژی خروج ساده من، برای خودم به طور موثری مفید بوده است . این الزاما مفیدترین یا سودده ترین روش نیست. در واقع آزمایشهای من نتایج بهتری از معاملات قسمت دوم نشان داد، به هر حال، این برای روانشناسی من که نیازمند سودهای منظم هر چند کوچک است، بهینه شده است. من آن را دوست دارم، برای من کار می کند. هیچ تضمینی نیست که برای روش معامله گری شما مناسب یا در واقع سودده باشد. به هر حال ، هر چند قسمتی که می خواهید بگیرید و ببینید که آیا با استراتژی شما سازگار است. عبارت کلیدی ” امتحان کردن” است. قبل از اینکه هر چیزی را به صورت زنده به کار بگیرید امتحان کنید.

انواع متعددی از روشهای چند قسمتی وجود دارد، روش را آنقدر تطبیق دهید که مناسب شود. و خود را محدود به خروج چند قسمتی هم نکنید. چرا ورود چند قسمتی که هر قسمت در قیمت متفاوتی باشد را امتحان نمی کنید؟

توصیه های حرفه ای ها

امیدوارم ارزش آن را درک کنید. می خواهم در پایان با به اشتراک گذاشتن دو نقل قول از کتاب ها یا چگونه یک معامله گر حرفه ای شوم وب سایتهای چهار معامله گر بزرگی که در شکل دادن به باور های من در باره مدیریت معامله و خروجها کمک شایانی کردند سپاسگزاری کنم.

لاری ویلیامز در “رازهای بلند مدت تا معاملات کوتاه مدت”:

  • بر اساس تحقیقاتم و آزمایشاتم سیستم باوری قدرتمند و سوددهی ساختم: باور دارم که معامله ای که اکنون در آن هستم یک بازنده خواهد بود … یک باخت بزرگ در آن هست.
  • هر ضرر بزرگی که در معامله گری کردم ( و بیشتر از حد مجاز سهم گرفتم) از این باور ناشی شده بود که معامله جاری ام یک برنده بزرگ است، پس قوانین بازی را رعایت نکردم. سیستم باورم را به این صورت تطبیق دادم ، که این معامله به احتمال زیاد یک بازنده خواهد بود و باید مطمئن باشی که مانند سد از خودت حفاظت می کنی.

از مقاله خوب مایک رید در وب سایت و از کتاب خوب “طمع را بخوانید”:



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.